«آبِ جیحون فرو نشست. ریگ آموی پرنیان شد. بوی جوی مولیان مدهوشم کرد! پا به رکاب گذاشتم و به سوی زندگی روان شدم. به سوی بخارا بال و پرگشودم. بخارای من ایلِ من بود! به ایل رسیدم. ایل همان بود که میخواستم و میپنداشتم.»