تازههای کتابک
سخنرانی ماریت تورنکویست، تصویرگر برجسته هلندی- سوئدی در همایش «با من بخوان»
ماریت تورنکویست، تصویرگر توانای هلندی- سوئدی در همایش «با من بخوان» برای علاقهمندان به حوزهی کتاب کودک و ترویج کتابخوانی سخنرانی خواهد کرد.
در دومین روز از همایش «با من بخوان» که ۲۱ آبانماه ۱۳۹۵ در تالار گنجینهی سازمان اسناد و کتابخانهی ملی برگزار خواهد شد، ماریت تورنکویست سخنرانی خود را با عنوان «موضوعهای بزرگ برای انسانهای کوچک» برای علاقهمندان ارائه خواهد داد. واکاوی موضوع «طرح مشکلات بزرگ با کودکان از راه کتابهای تصویری» از دیگر موضوعاتی است که تورنکویست در سخنان خود به آن خواهد پرداخت. همچنین پس از پایان سخنرانی، این تصویرگر در مراسمی به امضای کتابها و پوسترهای تصویرسازی شدهی خود برای علاقهمندان خواهد پرداخت.
ماریت تورنکویست از هنرمندان جهانی پشتیبان برنامهی «با من بخوان» است. او تصویرگر کتاب «پرنده قرمز» نوشتهی آسترید لیندگرن است که در سال ۲۰۱۴ از سوی انتشارات موسسهی پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان منتشر شده و در سری کتابهای برنامهی «با من بخوان» قرار گرفته است. ماریت تورنکویست و خانوادهی آسترید لیندگرن حق انتشار این کتاب در ایران را به موسسهی پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان هدیه کردهاند تا برای برنامهی «با من بخوان» در مناطق محروم هزینه شود.
«فراتر از یک رویا» نوشتهی جف آرتس نیز کتاب دیگری است که با تصویرگری ماریت تورنکویست از سوی انتشارات موسسهی تاریخ ادبیات کودکان منتشر و حق چاپ آن در ایران به برنامهی «با من بخوان» اهدا شده است.
آبانماه امسال، همزمان با فرا رسیدن هفتهی کتاب، موسسهی پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان همایش دو روزهی «با من بخوان» را برگزار خواهد کرد. جایزهی «جبار باغچهبان، همزاد سیمرغ» نیز که بهتازگی از سوی موسسهی پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان با پشتیبانی شرکت عمران آذرستان پایهگذاری شده است، برای نخستین بار در این همایش به ده آموزگار-مروج خلاق از مناطق دوردست ایران اهدا میشود. شرکت در برنامههای این همایش برای عموم علاقهمندان آزاد و رایگان است. مهلت ثبتنام برای شرکت در همایش تا تاریخ ۷ آبانماه در نظر گرفته شده است.
علاقهمندان میتوانند برای شرکت در این سخنرانی و اطلاع از دیگر برنامههای همایش «با من بخوان» به آدرسهای زیر مراجعه کنند:
برنامههای همایش با من بخوان
ثبتنام در همایش با من بخوان
با ماریت تورنکویست آشنا شویم:
ماریت تورنکویست، در سال ۱۹۶۴ از مادری هلندی و پدری سوئدی در اوبسالای سوئد به دنیا آمد و هنگامی که ۵ سال داشت به همراه خانواده اش به هلند مهاجرت کرد. او از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۷ در آکادمی Gerrit Rietveld آمستردام در رشتهی تصویرسازی به تحصیل پرداخت و استعداد و سبک منحصر به فرد او به سرعت مورد توجه قرار گرفت. در کشور سوئد از او خواسته شد تا آثار آسترید لیندگرن نویسندهی نامدار سوئدی را تصویرسازی کند که مخاطبان بسیاری در خارج از هلند و فنلاند برایش به ارمغان آورد. منتقدان، آثار او را ژرف و بیزمان، رنگارنگ، چندلایه، سرشار از احساس و به لحاظ تکنیکی شگفتانگیز توصیف کردهاند. در واقع آثار ماریت تورنکویست ویژگیهای برجستهی زیادی دارند. او به آنچه در ذهن کودکان در جریان است، حساسیت و توجه زیادی نشان میدهد. برای تورنکویست دروازهی دوران کودکی همچنان گشوده است.
این تصویرگر برداشت خود را از کارش اینگونه توصیف میکند: «گاهی اوقات وقتی در حال طراحی هستم، احساس میکنم که گویی یک خط مستقیم قلبم را به دستم پیوند داده است. رنگها و ابزارهایی که با آنها کار میکنم در سراسر میزکارم پراکندهاند. من تقریباً آنها را شهودی انتخاب میکنم.»
کتابهای تصویری ماریت تورنکویست در سوئد، هلند، ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، بلژیک، اسپانیا، نروژ، دانمارک، فنلاند، ترکیه، ایران، فلسطین، چین، کره، ژاپن، ویتنام و روسیه منتشر شده است. ماریت تورنکویست در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۶ نامزد جایزه ی هانس کریستناندرسن از کشور هلند بوده است.
گونه خبر: خبرهای ترویج خواندنکلیدواژه: جبار باغچه بانهمزاد سیمرغزهره قایینیماریت تورن کویستآسترید لیندگرنادبیات کودک و نوجوانتصویرگری کتاب کودکبا من بخوانترویج کتابخوانیفراتر از یک رویاپرنده قرمز
گزارشی از پروژهی جمعآوری عروسکهای دستساز ایران
دل باران را عروسک پارچهای برده بود. از آن همه عروسکی که در خانه داشتند، باران دل به او بسته بود. چشمهای سیاه و تابهتای عروسک پارچهای به او میخندید. همین خندهها بود که آغازگر جستوجو شد برای یافتنِ عروسکهای پارچهای. «ویدا حیدری» مادر باران که گاهبهگاه عروسکی میساخت با تکهپارچهها به یاد خاطرات روبهفراموشی کودکی، تصمیم گرفت جمعآوری عروسکهای پارچهای را هم در پروژهای تعریف کند که بعدها در مؤسسهی پژوهشی کودکان دنیا جدی گرفته شد.
ما بینظیریم
عروسکهای دستساز میتوانند به خود ببالند که هیچ عروسکی در دنیا همتایشان نیست. آنها منحصربهفردند چراکه در یک روز یا شب یا شاید حتی نیمهشب مادری، مادربزرگی، بچهای یا حتی پدری به نیت کسی که فرزند، نوه یا دوست بوده ساعتی را صرف ساخت آدمکی کرده و عاقبت موجودی به دنیا آمده مثل آدمها و ویژگیهایی دارد از آنِ خود که برخی را از سازنده گرفته و برخی محصول لحظهی تولد است. از میان تکهپارچهها رنگِ یکی به چشمِ عروسکساز خوش آمده و ترکیب سلیقه و ابزار موجود چیزی شده به نام عروسک. به گفتهی ویدا حیدری به همین دلیل است که هر عروسک قصهی خودش را دارد.
«عروسک بخشی از فرهنگ هر کشور است. بخشی از ادبیات کودک با آن شکل گرفته و در فرهنگ خانواده نقش شادیآفرینی دارد. مادر برای شادی کودکش عروسک میسازد و بهاینترتیب در پس این عروسک، عاطفهی مادر نهفته است. کودک عروسک میسازد و بهاینشکل تمرین دستورزی میکند. عروسکهای پارچهایِ جهان پُرَند از تنوعِ مواد و شکلِ ساخت. برخی از ساقهی گندم درست شدهاند و برخی از چوب، سنگ، پارچه و هزارجور دورریختنی که به اقتضای اقتصاد و جغرافیای خانواده در دسترس است.»
حیدری در روایتش بارها بر روند پیشرفت پروژه تأکید میکند که عروسکهای دستساز بینظیرند: «درحالحاضر روند تولید عروسک در دنیا افزایش یافته و با صنعتی شدن ساختِ عروسک همواره با انبوهی از عروسکهای شبیه بههم روبهرو هستیم. در این میان بچهها هم شاهد تبلیغات وسیع این عروسکها هستند. درحالیکه عروسکهای دستساز در خانهها محبوسند. ما میخواهیم این عروسکها را از خانهها بیرون بکشیم تا یادمان بیاید چنین چیزهایی داشتهایم و داریم. این عروسکها هر کدام برای کودکِ خاصی ساخته شده و نمادها و نشانههای هر قوم در آنها دیده میشود. هر عروسک قصهای دارد. اینکه عروسک چرا و برای چه کسی ساخته شده مهم است. این عروسکها هر کدام نامی دارند و شخصیتی.»
فراخوانی در سطحی وسیع دادند و عروسکهای شهرها و روستاهای ایران را به تهران دعوت کردند. عروسکها بلافاصله شالوکلاه کردند و راهی پایتخت شدند. مجموعهی قابل توجهی عروسک در مؤسسه گردآوری شد که حالا با رایزنیهایی که با موزهی «صبا» انجام شده همین روزها به نمایش عمومی درخواهند آمد. این مجموعه عروسکها بخشهای مختلفی دارند. برخی بر اساس ادبیات داستانی دستهبندی شدهاند مثل عروسک نارنجوترنج. دستهای عروسکهای بومی مناطق مختلف ایران هستند. گروهی هم میهمانان خارجی هستند. عروسکهایی از کشورهای دیگر مثل مجارستان و افغانستان هم به ایران سفر کردهاند. «عروسکهای خاطرات» بخش ویژهی این موزه است. عروسکهایی که مربیها با ماجراهایی ساختهاند و بهاینترتیب در دل سازنده و کودک جایگاه خاصی پیدا کردهاند.
در میان مجموعه عروسکها تعدادی از زاهدان رسیدهاند، با سوزندوزیهای آن منطقه با پولکهای درخشان و رنگرنگ. یکی از عروسکها را دختری پنجساله ساخته؛ دختری که در کودکی عروس شده بود. حیدری از چشم این عروسک که ساختهی عروس کوچکی است حرفها خوانده. بستهبندیهای عروسکها هم خود بخشی از جاذبههای این مجموعه است. بعضیها با چنان احترامی عروسک را بستهبندی کردهاند گویی نگرانند از اینکه با هر تکانی خاطرههایی از عروسک جدا شود و بریزد.
عروسکها بعد از تهران به بندرعباس سفر کردند. عروسکهای پارچهای گردآمده در مؤسسه راهیِ بندرعباس میشوند و در کنار عروسکهای بندری به نمایش درمیآیند. تلاشهای «فرخنده ناصری» مربی کودکان و همراهی «سمیه پودات»، سرپرست موزهی خلیج فارس، نتیجه میدهد و اهالی بندرعباس و شهرهای همجوار و گردشگران توانستند عروسکهای ایران را در موزهی مردمشناسیِ شهر ببینند.
موزهی مردمشناسی کمی بعدتر بخشی را به عروسکها اختصاص داد تا عروسکهای بندر همیشه در کنار دیگر اشیای موزه باقی بمانند. رئیس موزه بخشی را هم با عنوان بخش کودک موزه راهاندازی کرد تا کودکان بندر بتوانند در آن عضو شوند و در مورد تاریخ و مردم بیشتر بدانند.
پاییز هم رسیده باشد هوای بندر هنوز گرما و شرجی را با هم دارد. همهچیزِ اینجا در بندرعباس هم از یک عروسک شروع شد؛ دختلوک (دخترک). در موزهی مردمشناسی، که دیوارهای زردرنگ و کنگرهای دارد، دختلوکی نشسته بر جهازِ شتر. دختلوکی در لباس عروس. در حال چرخیدن. در آغوش مادر. با چادر بندری. با شلوار بندری. صورتها دُکمهای ساده است پیچیده در پارچهی سفید. به گِردیِ قرص ماه، قابشده در پارچهی رنگین. ناصری، پیش از جمعآوری عروسک، داستان و متلهای منطقه را جمعآوری میکرد که روزی به فکر جمعآوری عروسکهای محلی افتاد. روستا به روستا سفر کرد. در برخی روستاها عروسکها را با کمک مادربزرگها بازسازی کردند و در نمایشگاه موزه خلیج فارس چیدند. اسفندماه بود، جمع زیادی از مردم برای بازدید به نمایشگاه آمدند و خاطرات کودکیشان را مرور کردند. سُفرای کشورهای خارجی هم آمدند. دو کارگاه هم برگزار کردند و از مادربزرگها خواستند به بچهها و جوانترها یاد بدهند با یک چوب و چند تکه پارچه چطور میشود آدمکی ساخت و به آن جان بخشید.
سفر عروسکها به اسپانیا
عروسکهای بندر ویژگیهای خاص خودشان را دارند؛ مثل مردم بندر خونگرم و نزدیک به لهجهی روانشان. ناصری بخشی از تفاوت این عروسک را با عروسکهای دیگر استانها مربوط به لباسشان میداند: «هنوز مردم بندر از پارچههای سنتی برای لباس استفاده میکنند و هنوز در خانهها تکهپارچهی باقیمانده از این لباسها هست. این عروسکها کاراکتر خاصی دارند. با توجه به تنوع قومی در بندر این پارچهها و کاراکترها نیز بسیار متنوع هستند. ما در بندر مردان و زنان بلوچ را میبینیم با لباس خاص و دستارشان. در روستاهای بندر هنوز هم عروسکِ پارچهای ابزار سرگرمی کودکان است. در «چاهو» (روستایی نزدیک بندرعباس) بچهها هنوز با اسباببازیهای محلی، ساختهشده از هستههای خرما و برگ نخل، بازی میکنند.»
تلاش مربیِ کودکانِ بندر برای شناسایی و شناساندن عروسکهای زادگاهش به موزهی خلیج فارس ختم نشد. ناصری عروسکها را با خود به اسپانیا برد و به موزهی اسباببازی بارسلون هدیه کرد. دختلوک حالا با عروسکهای اسپانیایی دمخور است. خلیج فارس به آبهای جهان راه دارد و از همین راه سیاهپوستها آمدند، هندیها و پرتغالیها آمدند و بندرعباس فرهنگهای متفاوتی به خود دید. تأثیر این فرهنگها، همانطور که در آداب و رسوم و پوشاک مردم پیداست، در عروسکها هم دیده میشود. ناصری این روزها مشغول کشف این جنبهی عروسکهای استان هرمزگان است و باید به تعهداتی برسد که در تفاهمنامه با موزهی اسپانیا برای معرفی عروسکهای بندر امضا کرده.
عروسِ چرخان
در میان عروسکهای نمایشگاه یکی از همه بزرگتر است، با لباس سرخِ نقشدار و دستهای باز در امتداد شانهها. «بویی بچخو(عروس رقصان)» عروسکی است که میچرخد و میرقصد. این عروسک آیینی مختص مراسم عروسی و شادی در منطقهی «گاوبندی» است. تلاش ناصری برای شناساندن عروسکهای بومی منطقه از آن روست که بگوید استان هرمزگان و بهویژه به بندرعباس را تنها منطقهای تجاری ندانید؛ فرهنگ و هنر این منطقه هم حرفها دارد.
آخرین نسلِ عروسکهای بندر
اثری از شرجی هوا روی صورتش نیست. روسریاش را سفت پیچیده دور صورتِ گردش. چین پیری زیر چشمانش نشسته. عینک را روی بینی جابهجا میکند. بال روسری را تکانتکان میدهد. از توی کیسه تکهای پارچه برمیدارد. دور دکمهای ساده میپیچد و میخندد، زیر لب و پنهانی. «بچه که بودم از دختر همسایه یاد گرفتم عروسک بسازم. نمیدانم این چندمین عروسکی است که میسازم. اما از همان بچگی عروسکسازی را دوست داشتم. دخترهایم با این عروسکها بزرگ شدند، نوهها هم. یک نوهی پسر دارم که خواسته برایش عروسک درست کنم.»
«سلطانه» همینطور که حرف میزند دوختِ دامنِ عروسک را تمام میکند. کمربندی برایش انتخاب میکند و چادری که با دقت و وسواس لبهاش را میدوزد. عروسک سلطانه در واقع عروس است. عروسی کوچک اندازهی کف دست. به انتهای هر دوخت که میرسد دستش برای یافتن قیچی میسُرد روی گلهای فرش. چادر را روی سر عروس مرتب میکند و کوک میزند. حالا عروس آماده است. میخواند: «عروس بزرگان قدم واسه بِدا/ تا درِ دالون قدم واسه بدا/ غم مخو غصه مخو/ عمهی جونی تَمرِ هه»
(عروس بزرگان قدم بردار و بیا، تا در دالان قدم بردار و بیا، غم مخور غصه مخور که عمه جان همراهت است)
عروسی در هرمزگان عطفِ زندگی است. پس برای این اتفاق جشن بزرگی میگیرند در هفت یا سه شبانهروز. سلطانه تا امروز عروسیهای بسیار دیده، عروسکهای بسیار ساخته و آموزش داده. میخواند: «سرکوی بندر شتر بار میگیره/ عاروس و داماد به سر بار میگیره/ عاروس و داماد باروشن (میآیند) شالله به شادی بگذره»
سلطانهخانم وقتی به چادرِ عروس میرسد، میزانِ دقت و وسواسش را بالا میبَرَد. چادر عروس باید تماشایی باشد لابد. تکهپارچهای طلایی با گلهای یاسی و بنفش پیدا میکند و به سر عروس میکِشد. عروسِ سلطانه باید محجوب باشد. پس چادر را طوری تنظیم میکند که انگار دستِ عروسک چادر را بالای چانهاش گرفته تا صورتش خیلی هم پیدا نباشد. سلطانه دوختِ چادر را که تمام میکند، نگاهی از سر مِهر به عروسش میاندازد، به عروسکش. روی زمین مینشاند و رو به ما. عروسِ عروسک منتظر است و مضطرب.
«این عروس داماد میخواهد» سلطانه دستهای تکهپارچه برمیدارد و مشغول میشود. «چادر عاروس یادُم اُمد، خواب به چشمانُم نیامد، مگه تو خبر نداری که مو دلدارم نیامد؟» داماد را با پارچههای تیرهرنگ آراسته میکند. پارچهها را یکییکی نگاه میکند تا پارچهی کتِ داماد را پیدا کند. پیدا میکند، میبُرد و میدوزد. عروس را کنار داماد مینشاند و دست میزند. شرمِ حضورِ دوربین مانع میشود با صدای بلند کِل بکشد مثل بچگیها. میخندد فقط. «وقتی بچه بودیم برای عروس جهاز هم درست میکردیم. پشتی، بالش، رختخواب و خانهای کوچک. و بازی میکردیم.»
داماد را بعد از عروس ساخت. میگفت از دامن زن است که مرد به معراج میرود. پس اول زن، بعد مرد. باز زیر لب خندید. همهی وسایلش را جمع کرد. «خدا نگهدارتون باشه.»
- عکس از عباس کوثری
- این مطلب پیشتر در سومین شمارهی ماهنامهی شبکه آفتاب منتشر شده است.
گونه خبر: خبرهای فرهنگ و آموزشکلیدواژه: عروسک سلطانهعروسک پارچه ایساخت عروسکعروسک های دست ساز ایرانویدا حیدریموسسه پژوهشی کودکان دنیاعروسک چوبیعروسک خاطراتداستان عروسک هااسباب بازی های محلیعروسک های بندرموزه خلیج فارسعروس چرخانعروسک سازیسمیه پوداتعروسک های اسپانیاییعروسک های هرمزگانمنبع: ماهنامه شبکه آفتاب
روز جهانی عصای سفید گرامی باد
امروز ۱۵ اکتبر برابر با ۲۴ مهر ۱۳۹۵ روز جهانی نابینایان است.
سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد، یونسکو و شورای جهانی نابینایان در جلسه ای مشترک در سال ۱۹۵۰ میلادی، قانون عصای سفید را بررسی و تصویب کردند و روز ۱۵ اکتبر را روز جهانی عصای سفید یا روز جهانی نابینایان اعلام کردند.
قانون عصای سفید، تصویری جدید از نابینایان را در جامعه ترسیم کرده و از افراد نابینا میخواهد به منظور پشتیبانی از منافع خود، از تمام مفاد این قانون مطلع باشند. حق استفاده از کلیه امکانات رفاهی معمول در جامعه از سوی نابینایان، تشویق نابینایان به مشارکت در امور دولتی و اشتغال توسط دولت و رعایت کامل حقوق نابینایان به هنگام عبور و مرور از سوی رانندگان وسایل نقلیه از جمله مفاد این قانون می باشند.
مسئولان دولتی، هر ساله باید روز پانزدهم اکتبر (برابر با ۲۴ مهر) را به عنوان بزرگداشت روز نابینایان و قانون عصای سفید، به نحو شایستهای ارج نهند و از مردم بخواهند رفتار معقولانهای با نابینایان داشته باشند.
روز جهانی نابینایان (عصای سفید) گرامی باد.
گونه خبر: در دنیا چه خبرکلیدواژه: روز جهانی نابینایانروز جهانی عصای سفیدکودکان نابینامنبع: پایگاه اطلاع رسانی مدفا
اجرای برنامه «با من بخوان» در مزارشریف افغانستان
برنامهی ترویج کتابخوانی «با من بخوان» با همکاری بنیاد کودک افغانستان (Future for Afghanistan children organization)، در سال پیش رو برای نزدیک به ۴۰۰ کودک در شهر مزارشریف اجرا میشود.
مسئولان بنیاد کودک افغانستان از تابستان ۱۳۹۵ علاقهمندی خود را به اجرای برنامهی «با من بخوان» در مزارشریف اعلام کردند و پس از آن توافق شد موسسهی پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان افزون بر اهدای کتابهای باکیفیت به کودکان مزارشریف، مجموعه کارگاههای آموزشی با من بخوان را برای مربیان، مددکاران و داوطلبان اجرای برنامه در مزارشریف به رایگان برگزار کند تا آنان بتوانند نشستهای بلندخوانی برنامهی «با من بخوان» را به اجرا درآورند.
این برنامه با هدف زیر پوشش قرار دادن نزدیک به ۴۰۰ کودک در پایههای پیشدبستان، اول و دوم دبستان در شهر مزار شریف و چند روستای پیرامون آن به اجرا در خواهد آمد.
به این ترتیب در هفتههای پایانی شهریورماه ۱۳۹۵، مریم کریمی مسئول بنیاد کودک افغانستان به همراه دو تن دیگر از مربیان مزارشریف به ایران سفر کردند تا در کارگاههای آموزشی «با من بخوان» شرکت کنند. این کارگاهها در تاریخهای ۳۱ شهریور و یکم مهرماه ۱۳۹۵ در محل خانهی حمایتی آموزشی محمودآباد شهرری برگزار شد و تعدادی از مربیان و داوطلبان افغان و ایرانی دیگر نیز، از دو مرکز «خانهی حمایتی آموزشی» و «مرکز پویش» محمودآباد که بیشتر کودکان افغان را زیرپوشش دارند، در آن شرکت داشتند و آموزش دیدند.
کارگاه ادبیات کودک و کتابهای باکیفیت، کارگاه عناصر داستان، بلندخوانی، کارگاه نمایش، بیان و بدن، کارگاههای سواد پایه، آواورزی، الفباورزی، واژهنامه چیستانی-تصویری و ریاضیآموز لولوپی از جمله کارگاههای برگزار شده در این دو روز بود.
همچنین مربیان مزارشریف در نشستی یکروزه در روز ۳ مهرماه ۱۳۹۵ مهمان موسسهی پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان بودند. در این نشست کارشناسان موسسه، کارگاههای تکمیلی با من بخوان و سواد پایه، کارگاه صلح و ارزشهای زندگی و کارگاه ساخت انواع ماسکهای نمایشی را به اجرا درآوردند و افزون بر این دربارهی شیوهی اجرای برنامه، راههای هرچه کارآمدتر اجرای آن و تطبیق دادن آن با شرایط و نیازهای کودکان افغانستان به گفتوگو و برنامهریزی پرداختند.
بر پایهی برنامهریزیهای انجامشده قرار است مربیان آموزشدیده، ضمن اجرای نشستهای کتابخوانی در ۵ مرکز شهری و روستایی در منطقه مزار شریف برای کودکان بنیاد و سایر کودکان محروم منطقه، ۱۲ مربی- داوطلب دیگر را آموزش دهند.
درمرحلهی نخست اجرای این پروژه، از محل بودجهی صندوق توانمندسازی کودکان محروم (وابسته به مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان) بیش از ۵۰۰ جلد کتاب باکیفیت و برگزیدهی برنامهی «با من بخوان»، ۵۰ بستهی آموزش خلاق سوادپایه از راه ادبیات و ۸۰ جلد کتاب آموزشی برای آموزگاران و مربیان، به همراه فعالیتهای در پیوند با کتابها و دستنامههای راهنما به مزارشریف ارسال میشود.
تعطیلات مدارس افغانستان در فصل زمستان است و سال تحصیلی در این کشور در فروردینماه آغاز میشود. «با من بخوان» و بنیاد کودک امیدوارند تا با بسترسازی، آموزش، نظارت و بازدیدهای دورهای، این فعالیتها و همکاریها در ماههای آینده ادامه یابد و کودکان تحت پوشش برنامه، در سال تحصیلی آینده، فضا و رویکردی نو را تجربه کنند.
«با من بخوان» یکی از برنامههای موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان برای ترویج کتابخوانی میان کودکان خانوادههای کمدرآمد، کودکان مناطق محروم و کودکان در بحران است. این طرح بر پایه رساندن کتابهای مناسب و باکیفیت به کودکان و نوجوانانی است که در وضعیت معمول زندگی دسترسی به کتاب مناسب ندارند یا در وضعیتهای ویژه مانند رخدادهای فاجعهبار طبیعی و اجتماعی نیاز به کتابدرمانی و دسترسی به کتابهای مناسب دارند.
موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان نهادی غیردولتی و ناسودبر است که در سال ۱۳۷۹ به شکل رسمی، ثبت و راهاندازی شده است.
گونه خبر: خبرهای ترویج خواندنکلیدواژه: ترویج خواندنکتاب کودککتاب باکیفیتموسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکانبلندخوانیعناصر داستانواژه نامه چیستانیآموزش خلاق ریاضیریاضی آموز لولوپیکارگاه سواد پایهکارگاه ادبیات کودکانکودکان محروم
خلق ادبیات به زبانآگاهی و زمانآگاهی نیاز دارد
نشست بررسی «نقش ادبیات تالیفی کودک در ایجاد لذت خواندن» با حضور شهرام اقبالزاده، نویسنده و منتقد ادبیات کودک و نوجوان، محمود برآبادی، نویسنده و نایب رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، محسن هجری، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی و ملیسا معمار، روزنامهنگار و فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان، هفدهم مهرماه برابر با روز جهانی کودک برگزار شد.
شهرام اقبالزاده در نشست بررسی «نقش ادبیات تالیفی کودک در ایجاد لذت خواندن» با بیان اینکه ادبیات کودک در ایران از ادبیات ترجمه آغاز شده است، گفت: هیچ ادبیاتی در هیچ کشوری شکل نمیگیرد، مگر آنکه ریشه در فرهنگ خود آن کشور داشته باشد. ما برای خلق ادبیات به «زبانآگاهی» و «زمانآگاهی» نیاز داریم و باید به تاریخ و ادبیات و زبان فارسی و زبانهای اقوام دیگر تسلط داشته باشیم.
در این نشست که عصر شنبه ۱۷ مهرماه ۱۳۹۵ در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد، ملیسا معمار، دبیر نشست به ارائه توضیحاتی درباره اهمیت مطالعه به عنوان مهمترین نیاز فرهنگی و اجتماعی کودک امروز که جای خالی آن در جامعه دیده میشود، پرداخت و گفت: سطح مطالعه در کشور ما بسیار پایین است و این مساله در حوزه کودک و نوجوان نمود بیشتری دارد. واقعیت این است که کودکان ما نیاز به آگاهی و دانش دارند و این آگاهی و دانش را با مطالعه کسب میکنند.
وی ادامه داد: با نگاهی به جمعیت ۲۰ میلیونی کودک، نوجوان و خردسال در کشور و آمار کتابهای منتشر شده در حوزه کودک میبینیم که تعداد کتابهای منتشر شده در حوزه ادبیات داستانی کودک و نوجوان چه به لحاظ عناوین منتشر شده چه به لحاظ شمارگان، جوابگوی نیاز جامعه مخاطب نیست. از سویی اغلب این کتابها، آثار ترجمه شده هستند نه تالیفی. با توجه به اینکه ادبیات ترجمه هم به جای خودش میتواند سبب آشنایی کودکان ما با آثار فاخر و ارزشمند جهان و آشنایی با فرهنگ و آداب و رسوم سایر کشورها میشود، اما بیشک نمیتواند جایگزین ادبیات تالیفی شود و کودکان ما برای بالیدن و پرورش یافتن نیاز به تولیدات بومی دارند. اما میبینیم که جامعه مخاطب رغبت بیشتری به مطالعه آثار ترجمه دارد.
کتاب خواندن یکی از مهمترین جنبههای توسعه توانمندیهای کودک است
به گفته این روزنامهنگار و فعال حوزه ادبیات کودک، یکی از مهمترین جنبههای توسعه توانمندیهای کودک، کتاب خواندن است و خواندن داستان و قصه نقش بسیار مهمی در تکوین شخصیت کودک دارد و این مساله در سنین زیر سه سال بهویژه در زمینههای زبانآموزی و آموختن کلمات تازه، نقش بسیار مهمی دارد. در سنین بالاتر نیز گنجینه لغات کودک به سرعت وسیع و اطلاعاتش غنی میشود و چگونگی بیان احساسات، عواطف و افکار را آموخته و یاد میگیرد که چگونه در برخورد با مشکلات شخصی اعتماد بهنفس داشته باشد. لذا شایسته است دستاندرکاران امر توجه بیشتری به این مهم و رفع چالشهای موجود و ارتقا و توسعه ادبیات تالیفی کودک در ایران در جهت افزایش لذت خواندن در کودکان بردارند.
برای خلق ادبیات به زبان آگاهی و زمان آگاهی نیاز داریم
شهرام اقبال زاده، در این نشست با بیان اینکه ادبیات کودک در یک فضای گلخانهای شکل نمیگیرد، گفت: ادبیات کودک پارهای است از روند کلان تاریخی و اجتماعی و فرهنگی. ادبیات کودک در سه سطح نهاد، نظریه و خلق ادبی شکل میگیرد. اگر نگاهی نهادی داشته باشیم، ادبیات کودک نوین ما تحتتاثیر روند کلی تحولات تاریخی جهانی شکل میگیرد. گرچه هیچ ادبیاتی در هیچ کشوری شکل نمیگیرد، مگر آنکه ریشه در فرهنگ خود آن کشور داشته باشد. برای خلق ادبیات به زبان آگاهی و زمان آگاهی نیاز داریم و باید به تاریخ و ادبیات و زبان فارسی و اقوام و زبانهای دیگر تسلط داشته باشیم که با کمال تاسف در ایران شاهد نادیده گرفتن اقوام و زبانهای دیگر هستیم. صمد بهرنگی اولین کسی بود که به این مساله پرداخت. پرداختن به آموزش به زبان قومی و بسیار مهم است و این دولت نخستین دولتی است که به آموزش به زبان اقوام مختلف ایرانی پرداخته است.
اگر ترجمه نبود، تالیف نبود
این پژوهشگر و منتقد ادبی در ادامه بیان کرد: ادبیات کودک در ایران از ادبیات ترجمه شروع شده است و اگر ترجمه نبود تالیف هم نبود. ما عناصر داستانی و سایر شاخصههای ادبیات را وامدار ادبیات جهانی هستیم. ما به دنبال تولید هستیم، تولید ادبی یک سنتز و یک ترکیب است، شامل تالیف و ترجمه و ترکیب و ایندو ضد هم نیست. اما باید توجه داشت که هیچ نویسنده خارجی برای کودک ما ننوشته است، اما کودک ما در ترجمه خودش را بهتر پیدا میکند چون کودک در ادبیات ما دست و پا بسته است.
مرزی بین آثار تالیف و ترجمه نمیبینم
محسن هجری، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی نیز در این نشست به تاریخچه ادبیات تالیفی کودک در ایران پرداخت و گفت: تاریخچه ادبیات مدرن کودک در کشور ما به انقلاب مشروطه برمیگردد که از آن مقطع به بعد ادبیات تالیفی در ایران شکل میگیرد. البته در این زمان شاهد ترجمههایی هم هستیم و ادبیات کودک با کار ترجمه شروع میشود و کمکم به سوی تالیفی میرود و شکل نوینی در ادبیات شکل میگیرد که با رویکرد پیشین ادبیات در ایران تفاوت دارد و رویکرد اخلاقی جایش را به رویکرد آموزشی میدهد و از ادبیات کودک برای تلطیف آموزش استفاده میکنند و به نوعی نظام مکتبخانهای جایش را به آموزش بدون شکنجه کردن کودک میدهد.
نویسنده کتاب «هفت اقلیم» ادامه داد: ادبیات تالیفی در ایران به معنای مدرنش معطوف بوده به آموزش و حوزه زبانآموزی. من این تعریف را از زندهیاد صمد بهرنگی وام میگیرم که ادبیات کودک میتواند بیاید دایره واژگان کودک را افزایش دهد تا بهتر سخن بگوید. تصور میکنم این رویکرد کموبیش مدنظر بزرگان دیگر در آن مقطع (از دوران مشروطه تا دهه ۴۰) بوده است. اما از دهه ۴۰ صمد بهرنگی کارکرد دوگانهای را برای ادبیات کودک تعریف میکند که هم به بحث افزایش دایره واژگانی کودک میپردازد و هم نوعی آرمانخواهی را برای کودک و نوجوان مطرح میکند.
هجری همچنین اظهار کرد: این روند افتان و خیزان تا انقلاب پیش میرود و افراد دیگر هم در این حوزه قلم میزدند، مانند مهدی اذریزدی با «قصههای خوب برای بچههای خوب». اما بعد از انقلاب ادبیات کودک و نوجوان رنگوبوی دیگری پیدا میکند. حتی میتوان گفت همان شعاری را که در زمینه اقتصاد مطرح میشد و خودکفایی در اقتصاد بود، در زمینه ادبیات هم مطرح شد و خودکفایی در تالیف به نوعی رنگوبوی ایدئولوژیک به خود گرفت و تالیف در برابر ترجمه زبدهتر نشان داده شد، در حالیکه در دید یک کودک و نوجوان، مترجم هم در حال بیان یک اثر تالیفی است. در واقع ما همیشه با تالیف سروکار داریم؛ برخی متون بدون واسطه بیان میشوند که همان آثار تالیفی هستند و برخی با واسطه که از زبان مترجم بیان میشوند و من مرزی بین آنها نمیبینم.
کمتوجهی به عناصر ادبی در آثار تالیفی
محمود برآبادی نیز در این نشست به دلایل گرایش کودکان و نوجوانان امروز به ادبیات ترجمه در مقایسه با آثار تالیفی پرداخت و گفت: اثر تالیفی بهنظر من فیالنفسه میتواند جذابیتهای زیادی را داشته باشد که در قیاس با آثار ترجمه این جذابیتها وجود ندارد. بهعنوان مثال فرهنگ بومی که مخاطب ارتباط بیشتری با آن برقرار میکند، یا شخصیتپردازی که اگر درست در آثار تالیفی صورت پذیرد، سبب ایجاد ارتباط بیشتر و همزادپنداری مخاطب با اثر میشود. اما اینکه چرا این اتفاق نمیافتد به دلیل این است که ما به عناصر ادبی در یک اثر تالیفی کم بها میدهیم و فکر میکنیم همین که انسان به زبان تسلط داشته باشد و بتواند داستانی خلق کند، کفایت میکند.
وی ادامه داد: وقتی سراغ کار نوشتن، مخصوصا نوشتن خلاق میرویم، میبینیم که معیارهای زیادی دارد و نوشتن هم مانند هنرهای دیگر به مهارتهای خاص خودش نیاز دارد و باید بتوانیم از عناصر داستان و تکنیکهای داستان به درستی استفاده کنیم، ولی به این نکات در آثار تالیفی کمتر توجه میشود و این مساله سبب شده آثار تالیفی با اقبال کمتری روبهرو شوند.
نایب رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان همچنین به ممیزی در آثار تالیفی کودک در کشور اشاره کرد و آنرا عاملی برای کمتوجهی به آثار تالیفی عنوان کرد.
گونه خبر: خبرهای کودکان از اینسو و آنسوکلیدواژه: ادبیات تالیفیلذت خواندنمحمود برآبادیشهرام اقبال زادهملیسا معمارمحسن هجریادبیات کودک و نوجوانهفت اقلیمکتاب کودکصمد بهرنگیمنبع: خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)
دومین همایش دوسالانه ادبیات کودک و مطالعات کودکی برگزار میشود
دومین همایش دوسالانه ادبیات کودک و مطالعات کودکی، با عنوان «کودک، ادبیات و لذتهای خواندن» در مؤسسه خانه کتاب برگزار میشود. شرکت در این همایش برای همگان آزاد است.
زمان: چهارشنبه و پنجشنبه ۵ و ۶ آبان ماه ۱۳۹۵
نشانی: تهران، خیابان انقلاب، بین خیابانهای فلسطین جنوبی و برادران مظفر، پلاک ۱۰۸۰، سالن سرای کتاب.
۹:۳۰ – ۹
افتتاحیه صحبت مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب، دبیر شورای کتاب کودک، دبیر علمی همایش.
۱۱ – ۹:۳۰
سخنرانی مهمان مدعو نروژی خانم دکتر کریستین اریاستر همراه با ترجمه فارسی، ساختار درگیر شدن: چگونه ادبیات کودک خواننده را در تجربهای زیباییشناسانه مشارکت میدهد.
پنل اول مباحث نظری
- زری نعیمی: خواندن، ادبیات، لذت و سانسور طبقاتی
- شیدا آرامشفرد و سمانه قاسمی: لذتهای شکوفایی
- فرزانه آقاپور: کاهش واگرایی: تقابل لذت و آموزش با تأکید بر ایدئولوژیهای پنهان و آشکار بر مبنای نظریه جان استیونز و رابین مکلم
- مهناز جوکاری: تقابل یا درهمتنیدگی لذت و ایدئولوژی در رمان نوجوان ایران
- سمانه نوذر و محسن حاجی زینالعابدینی: چالشهای فراروی مطالعه با تأمل روی مفاهیم و اهداف خواندن در ایران
پنل دوم انواع خواندن، کاربردهای خواندن، فناوریهای دیجیتال و خواندن
- ندا پورخلیل و منصور کوهی رستمی: رفتار اطلاعاتی کودکان عصر جدید و توسعه منابع الکترونیک
- دلنشین دانایی مقدم: مروری بر کتابهای داستانی واقعیت افزوده برای کودکان
- مریم کهنسال: تأثیرخوانش فنی متن بر درک زیباییشناسانه و لذت کودک از متون ادبی
- سمیه نادی راوندی، ملیحه دلیلی صالح و سحر عباسی: استفاده از لذت خواندن قصه در درمان: بررسی
- مطالعات انجام شده در ایران
- وحیده شاهحسینی و فاطمه نوریراد: نقش دورههای بلندخوانی در ارتقای سواد رسانهای کودکان
- مهسا امینی و میترا پشوتنیزاده: مقایسه تأثیر یک افسانه ایرانی و یک افسانه یونانی بر کودکان ۹ تا ۱۲ ساله از طریق قصهگویی
- سخنرانی دکتر یزدان منصوریان درباره تجارب خواندن
پنل سوم بیان تجارب شخصی و سازمانی در حوزه خواندن
- فریبا اقدامی: طرح ماراتن کتابخوانی در مدارس تهران
- مرجان فروغی: مربیان و لذت خواندن: مطالعه موردی کارگاه قصهگویی دیجیتال
- رویا پورنقی و مینا ذاکر شهرک: بررسی مکانها و فعالیتهای ترویج خواندن در کتابخانههای کودکان
- برتر جهان
- ویکتوریا فاتحی: یک تجربه از بلندخوانی: اوقات فراغت و لذتهای خواندن، خواندن برای درمان
- حیدر مختاری: پیش به سوی لذت خواندن از همان بدو تولد: طرح و برنامههایی از سراسر جهان برای
- نوزادان و نوپایان
- سمیه پاکنهاد: کتابخوان مدرسهای: معرفی طرح و بیان تجربه کتابداران
۱۰:۳۰ – ۹
سخنرانی مهمان مدعو نروژی خانم دکتر آسه ماریا آماندسن همراه با ترجمه فارسی، کتابهای تصویری نروژی و لذتهای خواندن
۱۱:۰ – ۱۰:۳۰
سخنرانی سرکار خانم زهره قایینی درباره ترویج خواندن در مناطق محروم: تجربهها و چالشها
پنل چهارم خواندن تصویر، خواندن ترجمه
- عادله خلیفی: ادبیات کودک وایدئولوژی: واکاوی نشانههای نمادین و قراردادی در خوانش دو کتاب تصویری
- سپیده تفضلی: کمیکبوکها و لذت خواندن
- گلنار گلناریان و کولِت لاپلاس: چگونگی بازسازی زبان کودک در ترجمه و اهمیت آن در جذب مخاطب
- فاطمه پازوکی و فهیمه صبوری: بررسی تحلیلی و نشانهشناختی کتاب، کتابخانه و کتابدار در فیلمهای سینمایی و برنامههای تلویزیونی کودک و نوجوان
۱۵:۳۰ – ۱۴:۳۰
سخنرانی مهمان مدعو نروژی خانم دکتر کریستین اریاستر همراه با ترجمه فارسی، ادبیات کودک در نروژ.
۱۶ – ۱۵:۳۰
سخنرانی جناب آقای علیاصغر سیدآبادی درباره وضعیت خواندن ادبیات کودک در ایران.
پنل پنجم بررسیهای موردی
- آزادمهر دانش فاطمیه و محسن حاجی زینالعابدینی: سنجش سطح خوانایی مدخلهای زندگینامه در فرهنگنامه کودکان و نوجوانان
- خورشید خدابخش رشاد: جنسیت و هویت جنسی در کتابهای فارسی پنجم دبستان کتاب سال ۱۳۵۴ در مقایسه با۱۳۹۰
- هادی شریف مقدم و نسیم نوبهار: بررسی نقش عوامل فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی در مطالعه غیردرسی دانشآموزان مطالعه موردی شهر مقدس مشهد
- فرناز ملکی: کهنالگوها و تأثیر آنها در لذت خوانش آثار ادبی کودک و نوجوان با بررسی دو اثر از کودکانههای احمدرضا احمدی
پنل ششم طرح کودکی در ایران
- مونا مهدیان: شیوه و مؤلفههای کتابخوانی مادر برای کودک: یک مطالعه تکلیفمحور
- زینالعابدین صفدری: کتاب، ابزار دیجیتال و بازیهای رایانهای: تعامل یا تقابل
- فاطمه عنبرستانی: کتاب و محیط یادگیری خانه برای کودکان: یک مطالعه توصیفی
- مهناز دهقان طزرجانی: علاقه به مطالعه در کودکان: نقش خانواده و محیط سوادآموزی خانه
- لعیا نوبخت: کتابخانه در خانوادههای ایرانی: نقش ویژگیهای کودک و خانواده
- کارگاه آقای داگ لارسن مدرس نویسندگی خلاق از نروژ با عنوان ویژگیهای ادبیات کودک برای جمعی از نویسندگان جوان ایرانی، هر دو روز چهارشنبه و پنجشنبه صبح و عصر در محل شورای کتاب کودک. شرکت در این کارگاه تنها مخصوص نویسندگان جوانی است که بر اساس پیشنهادهای گروه تألیف شورای کتاب کودک و جناب آقای عموزاده خلیلی به نیابت از انجمن نویسندگان کودک انتخاب شدهاند.
- کارگاه خانم دکتر آسه ماریا آماندسن با عنوان تحلیل کتابهای تصویری: رابطه متن و تصویر پنجشنبه در محل خانه کتاب. شرکت در این کارگاه تنها مخصوص تصویرگران و منتقدان جوانی است که بر اساس پیشنهادهای گروه تصویر شورای کتاب کودک و انجمن تصویرگران انتخاب شدهاند.
پیوستاندازه ریز برنامههای همایش «کودک، ادبیات و لذتهای خواندن»۱۲۳.۳۹ کیلوبایت گونه خبر: خبرهای فرهنگ و آموزشخبرهای ترویج خواندنکلیدواژه: مؤسسه خانه کتابمطالعات کودکیادبیات کودککریستین اریاسترزری نعیمیشیدا آرامشفردسمانه قاسمیفرزانه آقاپورنظریه جان استیونز و رابین مکلممهناز جوکاریسمانه نوذرمحسن حاجی زینالعابدینیندا پورخلیلمنصور کوهی رستمیدلنشین دانایی مقدممریم کهنسالسمیه نادی راوندیملیحه دلیلی صالحسحر عباسیوحیده شاهحسینیفاطمه نوریرادمهسا امینیمیترا پشوتنیزادهدکتر یزدان منصوریانفریبا اقدامیمرجان فروغیرویا پورنقیمینا ذاکر شهرکویکتوریا فاتحیحیدر مختاریسمیه پاکنهاددکتر آسه ماریا آماندسنزهره قایینیعادله خلیفیسپیده تفضلیگلنار گلناریانکولِت لاپلاسفاطمه پازوکیفهیمه صبوریعلیاصغر سیدآبادیآزادمهر دانش فاطمیهخورشید خدابخش رشادهادی شریف مقدمنسیم نوبهارفرناز ملکیاحمدرضا احمدیمونا مهدیانزینالعابدین صفدریفاطمه عنبرستانیمهناز دهقان طزرجانیلعیا نوبختلذتهای خواندنشورای کتاب کودکنوشآفرین انصاریمفاهیم و اهداف خواندنسواد رسانهای کودکانلذت خواندنترویج خواندنکتابخانههای کودکانتجربه کتابداران
عصر خاطرهها: توران میرهادی از زبان شاگردان و دوستداران
روز شنبه اول آبان ماه برنامهای با عنوان «عصر خاطرهها: توران میرهادی از زیبان شاگردان و دوستداران» از سوی «کانون کودکان و نوجوانان باغ نگارستان» در باغ نگارستان تهران برگزار میشود.
در این برنامه شاگردان و دوستداران بانو توران میرهادی به گفتن خاطرههای این استاد ادبیات کودکان ایران میپردازند.
- زمان برنامه: شنبه اول آبان، ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸:۳۰
- نشانی: تهران، میدان بهارستان، خیابان دانشسرا، باغ نگارستان.
بیشتر بخوانید: توران میرهادی
گونه خبر: در شهر چه خبرکلیدواژه: توران میرهادیباغ نگارستانمنبع: شورای کتاب کودکانتقال بانو توران میرهادی به بخش عمومی بیمارستان
میرفخرایی (داماد توران میرهادی) از انتقال این چهره فرهنگی از بخش مراقبتهای ویژه (ICU) به بخش عمومی بیمارستان خبر داد.
این چهره پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان که مدتی است به علت سکته مغزی در بیمارستان بستری است.
میرفخرایی در تشریح وضعیت وی گفت: تغییراتی ایجاد شده و روند بهبود وضعیت عمومی ایشان مثبت اما به کندی است.
وی با توجه به وضعیت عمومی حال توران میرهادی از مردم خواست با مراجعه نکردن به بیمارستان اجازه بدهند بهبودی او سرعت بگیرد.
بانو توران میرهادی از ۲۷ شهریورماه به علت سکه مغزی در بیمارستان بستری است و یک هفته را در وضعیت بحرانی پشت سر گذاشته است.
توران میرهادی استاد ادبیات کودکان، نویسنده و متخصص آموزش و پرورش یکی از شخصیتهای برجسته فرهنگی است که بیش از ۶۰ سال در گستره آموزش و پرورش، فرهنگ کودکی و ادبیات کودکان کوشیده و در این روند یکی از چهرههای تاثیرگذار بوده است. در این راه او به همراه همسر و همراهش محسن خمارلو به مدت ۲۵ سال مجتمع آموزشی تجربی فرهاد یا مدرسه فرهاد را از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۹ اداره کرد.
این مجتمع یکی از آموزشگاههای تجربی و الگوواره ایران بود که هدفها و کارکردهای آموزش و پرورش مدرن در آن تجربه و ارزیابی میشد. همچنین او یکی از بنیانگذاران شورای کتاب کودک است و از سال ۱۳۵۸ تا کنون نیز سرپرستی تدوین و تالیف «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» را برعهده داشته است.
بیشتر بخوانید: توران میرهادی
گونه خبر: خبرهای فرهنگ و آموزشکلیدواژه: توران میرهادیپیشکسوت ادبیات کودک و نوجواناستاد ادبیات کودکاننویسنده و متخصص آموزش و پرورشمحسن خمارلومدرسه فرهادبنیانگذاران شورای کتاب کودکفرهنگنامه کودکان و نوجوانانشورای کتاب کودکبیماری توران میرهادیسکته مغزی توران میرهادیمنبع: خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنامنبع عکس لیزنابرگزاری نشستهای ادبیات عاشورایی
شورای کتاب کودک به مناسبت هفتهی کودک، نشستهای ادبیات عاشورایی برگزار میکند.
نشست «ادبیات مذهبی کودک و کتابهای مرجع» با حضور خدیجه میرخانی، مهتاب میناچی و فاطمه نکویی، دوشنبه (۱۹ مهر ۱۳۹۵) از ساعت ۹ تا ۱۰، نشست «آثار الکترونیکی دینی کودکان» با حضور مرجان فروغی، مهشید دولتمدلی و حسین شیخالاسلامی از ساعت ۱۰ تا ۱۱ و نشست «بایدها و نبایدهای عاشورا در ادبیات کودک و نوجوان» با حضور سید علیمحمد رفیعی، علیرضا سبحانینسب، مرضیه بابازاده و مژگان میرمحمد صادقی از ساعت ۱۱ تا ۱۲ برگزار میشود.
این نشستها در سالن کنفرانس شمارهی دو مرکز آفرینشهای فرهنگی و هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در خیابان حجاب تهران برگزار میشود.
شرکت در این نشستها برای عموم علاقهمندان آزاد اعلام شده است.
گونه خبر: در شهر چه خبرکلیدواژه: شورای کتاب کودکادبیات عاشوراییکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانانمنبع:
معرفی بخش نخست مناسبترین کتابهای کودکان و نوجوانان، مهرماه ۹۵
کتابک فهرستی از مناسبترین کتابهای کودکان و نوجوانان را برای علاقهمندان معرفی میکند.
سایت کتابک از تیرماه ۱۳۹۰ هر ماه به طور پیوسته، فهرستی از مناسبترین کتابهای کودکان و نوجوانان را که تا کنون منتشر شدهاند، به مخاطبان خود ارائه میدهد.
این فهرست، دربرگیرندهی کتابهای بررسیشده از سوی گروه کتابشناسی کتابک است که با زبانی ساده، روشن و قابل فهم، برای والدین، مربیان، آموزگاران و کتابداران کودک معرفی میشوند. در معرفی هر کتاب، افزون بر موضوع، درونمایه و خلاصه، ارزش ادبی و هنری اثر نیز بیان میشود. همچنین گروه کتابشناسی کتابک، به همراه معرفی کتابها، در پیوند با برخی از آنها، فعالیتهایی مناسب را به خوانندگان پیشنهاد میدهد.
فهرست کتابهایی که در نیمهی نخست مهرماه ۱۳۹۵ برای مخاطبان معرفی شدهاند:
- به خاطر آقای تراپت (۱۰ تا ۱۲ سال- ۱۳ سال به بالا)
- پاستیلهای بنفش (۱۰ تا ۱۲ سال)
- بچه جادوگرها به مدرسه میروند (۳ تا ۶ سال- ۷ تا ۹ سال)
- دلقک (۱۳ سال به بالا)
- پولکهای چوبی (۱۰ تا ۱۲ سال- ۱۳ سال به بالا)
- رود پرستاره آسمان (۱۳ سال به بالا)
- آقای پوسکینز برنده میشود (۳ تا ۶ سال)
- بچههای مرد شیشهگر (۱۳ سال به بالا)
- چهرهها (۰ تا ۲ سال)
* فهرست کتابهایی که تا کنون معرفی شدهاند را در آدرس زیر ببینید:
فهرست کتابهای ماه کتابک
گونه خبر: خبرهای ترویج خواندنکلیدواژه: کتاب کودکادبیات کودک و نوجوانکتاب مناسب نوجوانان
مدرسهای که سرپناه شد
روایت یک روز مدرسه خودگردان شوش
وقتي نفسزنان از پلههاي متروي مولوي قدم به ميدان اعدام ميگذارم، با شنيدن صداي موتوسيكلتها ياد حرفهاي همكارم آقاي رحيمي ميافتم؛ او وقتي كه ميخواست درس (چراغ راهنما) را براي بچهها آموزش دهد، گفت: بچهها! اول به چپ نگاه كنید! بعدا به راست نگاه كنید و... اين حرفها مال بالاشهريهاست، اينجا شوشه؛ بايد بالاسرتون را هم نگاه كنيد، اينجا از همه طرف موتور مياد. با اين وصف، شانس با من يار بوده كه از خيابان خيام جنوبي به سلامت رد ميشوم و به هرندي و «خانه كودك شوش» میرسم؛ خانه كودك شوش در گوشه شمالي پارك هرندي قرار دارد و برای رسیدن به آن باید از داخل پارک عبور کرد.
«خانه كودك شوش» اولين پروژه اجرايي «انجمن حمايت از حقوق كودك» است كه در سال ١٣٧٩ ابتدا در منطقهی شمال شرقي ميدان شوش آغاز به كار كرد و سپس در سال ١٣٨٥ به محل فعلياش در خيابان هرندي انتقال يافت.
اين مركز ابتدا سولهاي با سازهاي غيراستاندارد و مخروبه به نام «گرمخانه» بود كه از طرف شهرداري منطقه ١٢ تهران جهت اسكان معتادان منطقه بنا شده بود. سالني با دو سرويس بهداشتي و يك حمام بود كه در اختيار خانه كودك شوش گذاشته شد و بعدها به همت داوطلبان انجمن، ديواركشي و به صورت مدرسه سه كلاسه فعلي درآمد.
در ابتدا «خانه كودك شوش» از صبح تا غروب (حتي روزهاي تعطيل) باز بود و كودكان دايم به اين مكان در رفت و آمد بودند. اعتقاد بر اين بود كه كودكان در روزهاي تعطيل با آسيبهاي بيشتري روبهرو هستند و نياز به مكاني غير از خانه دارند كه اوقات فراغت خود را در آنجا بگذرانند.
«خانه كودك شوش» سالها به همين منوال به كارش ادامه ميداد و پس از سالها به صورت مدرسهاي عادي درآمد كه تاكنون با تمامي موانع و مشكلات به كار خود ادامه ميدهد.
اين مجموعه پارسال با تلاش ٤ نفر معلم، يك نفر مددكار، يك مدير، يك مسوول آموزشي و يك آبدارچي به صورت ثابت و تعداد ١٨ نفر نيروي داوطلب و ١٢٠ دختر و پسر ٧ تا ١٨ ساله در دو نوبت صبح و ظهر از ساعت ٧:٣٠ تا ٩:٣٠ براي كودكان كار و از ساعت ٩:٣٠ تا ١١:٣٠ براي كودكان بيمدرك، در شش پايه ابتدايي فعاليت داشته است. در سالهاي اخير، با تلاش فراوان قسمتي از فضاي پارك هرندي (جلو مدرسه) نردهكشي شده كه دانشآموزان، هم به عنوان زمين ورزش و هم به عنوان حياط مدرسه از آن استفاده ميكنند. وقتي وارد پارك هرندي ميشوم، در گوشه و كنار پارك قدم به قدم زنان و مردان معتاد به چشم ميخورند كه يا در حال چرت زدن روي نيمكتها يا در حال مصرف مواد و تزريق هستند، به ميدان ديد بچهها كه ميرسم، عدهاي از دور برايم دست تكان ميدهند. نرسيده به مدرسه، جانبيبي نفسزنان جلويم سبز ميشود و بريدهبريده ميگويد: عمو! عمو! يه چيزي بگم خوشحال بشي؟ من و زهرا هر دو در امتحانات كلاس ششم قبول شديم و در دبيرستان ميثم ثبتنام كرديم. جانبيبي دختري افغاني است كه نزد برادر بزرگش در دروازهغار زندگي ميكند. سالها قبل وقتي پدرش با دختر نوجواني ازدواج كرد، جانبيبي و مادرش از او جدا شده و به ايران مهاجرت كردند. مادر جانبيبي نيز پارسال در تهران فوت كرد و بنا به وصيتش، جنازهاش را به افغانستان بردند تا كنار قبر اقوامش دفن كنند.
جانبيبي آرزو دارد پزشكي بخواند و به وطنش افغانستان برگردد. جانبيبي و زهرا پارسال شاگرد كلاس پنجم بودند. خردادماه جانبيبي پيشم آمد و گفت:
- عمو! سن من براي ادامه تحصيل يك سال بزرگتر است، چه كار كنم؟
با مسوول مدرسه شوش خانم بشنوايي صحبت كردم كه در صورت موافقت انجمن، تابستان براي بچهها كلاسهاي فوق برنامه داير كنيم، بلكه بچهها بتوانند كلاس ششم را جهشي بخوانند. انجمن نيز با طرح كلاسهاي تابستاني موافقت كردند و معلمهاي داوطلب طبق برنامه شروع به كار كردند. در عرض مدت دو ماه تابستان، جانبيبي باقي و زهرا طاهري، مواد درسي كلاس ششم را آموخته و در آزمون شهريورماه دبيرستان ميثم با معدل بالاي ١٧ هر دو نفر قبول شدند. به بچهها قول داده بودم در صورت قبولي براي هزينههاي تحصيليشان كمك كنم، در اولين قدم به همت آقاي بهروز افشار و خانم فرناز طالبي از مسوولان كانون فرهنگي آموزش براي هر دو نفر بورسيه گرفتيم و قرار شد پس از اينكه در بانكي حساب باز كردند، ماهانه مبلغي به عنوان هزينه كمك تحصيلي به حسابشان واريز شود كه متاسفانه به علت نداشتن كارت ملي، بچهها موفق به باز كردن حساب بانكي نشدند و ما از اين بابت ناكام مانديم. زهرا و جانبيبي در دبيرستان ميثم به ادامه تحصيل مشغول هستند و هنوز هم هفتهاي يكي دو جلسه در كلاسهاي تقويتي رياضي مركز شوش شركت ميكنند.
از در مدرسه كه وارد ميشوم، راهروي تنگ و تاريك مثل هميشه شلوغ است. اولياي بچهها بدون هيچ مانعي به مدرسه رفت و آمد ميكنند. اولين اتاق سمت چپ راهرو دفتر مدرسه است. اتاق كوچكي كه علاوه بر دو ميز كوچك مدير و دفتردار تنها گنجايش ٤-٣ صندلي را دارد. پس از سلام و احوالپرسي كنار يكي از صندليها سرپا ميايستم. زن سيهچردهاي با چادر مشكي مندرسي به خانم بشنوايي سلام كرده و نسخه مچاله شدهاي را از زير چادرش درآورده و روي ميز ميگذارد. خانم بشنوايي با رمز نگاهش به خانم رشيدي (دفتردار) اشاره ميكند كه براي خريد داروها اقدام كند. خانم بشنوايي مرتب با تلفن صحبت ميكند، او ميخواهد مادر يكي از دانشآموزان را جهت معالجه رايگان به بيمارستاني معرفي كند. براي مادر مهدي دنبال اجاره خانهاي است تا مهدي بتواند بدون مزاحمت پدر معتادش به تحصيلاتش ادامه دهد. (مهدي از دانشآموزان سابق اين مركز است كه حالا در تيزهوشان درس ميخواند.) تابلوي «تحصيل و بازي حق همه كودكان است» درشتترين نوشته روي ديوار دفتر مدرسه است كه بالاي سر مدير نصب شده است. همه ديوارهاي مدرسه پر از انواع عكسها و نقاشيهاي بچهها است كنار در ورودي در تخته سياه كوچكي «فوق برنامه هفتگي» مركز به چشم ميخورد:
شنبه: (زبان- اوريگامي)- يكشنبه: «كامپيوتر (مهارتهاي زندگي)- (دوشنبه: فرزندپروري با مادران و...). با جيغ و داد بچهها همه سراسيمه از دفتر بيرون ميآييم. آقاي حسيني دبير رياضي داوطلب، با سر و رويي خونين در حالي كه دستش را روي زخم سرش ميفشارد، جلوي در مدرسه نشسته است. خانم عباسي آبدارچي مدرسه او را به آشپزخانه آورده و دستمال كاغذيهاي آغشته به مركوركرم را روي زخم سرش ميگذارد. آقاي حسيني با لبخندي ميگويد: داشتم از داخل پارك هرندي ميآمدم كه تلفنم زنگ زد. وقتي با تلفن صحبت ميكردم يكي از معتادان چشمش به تلفن همراهم افتاد. يقهام را گرفت و به بهانه اينكه «چرا عكس گرفتم» ميخواست موبايلم را از دستم بگيرد، كه من هم مقاومت كردم و كار به زد و خورد كشيد و يكي از آنها بيمعرفت از پشت، سرم را با چاقو شكافت؛ و بالاخره گوشي را ازم گرفتند و در رفتند.
خوشبختانه زخم آقاي حسيني سطحي است و خونش بند ميآيد. او سر و صورتش را ميشويدو موقعي كه ميخواست به كلاس برود يكي از معلمها به شوخي ميگويد: آقاي حسيني تنها شما نيستيد كه كفاره عمل خيرتان را ميپردازيد، چند روز قبل خانم دكتري براي معاينه چشم بچهها به كلاسم آمده بود نميدانم كدام شير حلالخوردهاي بود كه در سه سوت دوربين عكاسي خانم دكتر را از كيفش زد. خانم دكتر موقع ترك كلاس به شوخي از يارو خواهش كرد كه حداقل عكسهايش را برايش ايميل كند...
زنگ ساعت ٥/٩ نواخته ميشود و اكثر دانشآموزان شيفت صبح، روز كاري را آغاز ميكنند و به سر كارهايشان ميشتابند و شاگردان شيفت ظهر سر كلاسها حضور مييابند. با كلاسششميها درس رياضي دارم. بچهها خسته و بيحوصله به نظر ميرسند. معمولا در چنين مواقعي با خواندن شعر يا قصهاي فضاي كلاس را براي تدريس آماده ميكنم ولي امروز در نظر دارم با كمي صحبت در مورد اهميت درس رياضي در بچهها ايجاد انگيزه كنم.
سوخوملينسكي (پداگوژيست (هنر و علم تربیت کودکان) پرآوازه روس) عقيده دارد: معلمي كه بدون ايجاد انگيزه به آموزش ميپردازد، درست مانند نوازندهاي است كه بدون كوك كردن سازش ميخواهد شروع به نواختن كند.
- بچهها روزي از استاد شهرياري پرسيدم: استاد چرا اين همه براي علم رياضي وقت صرف كرديد؟! جواب دادند: كسي كه از علم رياضي بهرهاي برده باشد، هرگز انساني خرافي نخواهد شد.
- بچهها! استاد پرويز شهرياري رياضيدان، مترجم و روزنامهنگار از چهرههاي ماندگار در زمينه دانش و آموزش است. استاد شهرياري از طرف «انجمن رياضي ايران» در سال ١٣٨٧ به عنوان برنده جايزه بهترين رياضيدان زنده ايران معرفي شد. او هفتصد جلد كتاب تاليف و ترجمه در مورد علم رياضي، بازيها و سرگرميها و زيباييهاي رياضي از خود به يادگار گذاشته است. استادي گفت: «دانش رياضي پيوند تنگاتنگي با همه امور زندگي دارد و آموزش رياضي، تنها آموزش مهارتها نيست؛ بلكه علم رياضي شيوهاي نيز از انديشيدن است. دانش رياضي نهتنها به رشد هوشي بچهها، بلكه به رشد اجتماعي آنها نيز كمك ميكند. آموزش رياضي به كودكان ميآموزد كه پشت همه زيباييهاي جهان، منطق و استدلالي نهفته است.»
- بچهها در تمامي عرصههاي زندگي اعم از صنعت، هنر، ورزش هيچ موردي نميتوان يافت كه از علم رياضي بينياز باشد. خياطي، گلدوزي، موسيقي، فرشبافي و حتي ورزش فوتبال نيز بدون محاسبات رياضي امكانپذير نیست. حتي شكل كلاس شما نيز قسمتي از علم هندسه است. پس اجازه دهيد به درس رياضي بپردازيم!
بالاخره بچهها با اينهمه استدلال، ناچارا اعلام موافقت ميكنند و من شروع به تدريس ميكنم.
بعد از ساعتي آموزش اعداد و اشكال، وقتي احساس ميكنم بچهها خسته شدهاند شعري به زبان تركي برايشان ميخوانم و به زبان فارسي معني ميكنم:
«سورغو»
هو بارماغين اوجوندا / مينلر سوآل يئرلهشير.../ كلاس/ بارماق- بارماق اوجالير/ بارماق- بارماق اويرهتير/ كلاسلارين نبضي ويرير/ بارمالقلاردا/ هر سوآلين/ نئچه- نئچه جوابي وار/
بو فيكريدهيم آنجاق: / منيم هانسي جوابيم/ يئنهده بارماقلاري/ هاوايا قالخيزاجاق؟
«پرسش»
بر سر هر انگشت افراشته/ هزاران- هزار سوال نشسته.../ كلاس،/ با سر انگشتان ميآموزد/ و نبض هر كلاسي/ در سر انگشتان كودكان ميتپد/ هر پرسشي را/ پاسخهاي فراواني است / ليكن غرق اين فكرم هنوز/ كدامين پاسخ من/ ديگر بار و ديگر بار/ سر انگشتان را / افراشته خواهد ساخت؟
بچهها حسابي سر حال ميآيند. خواهش ميكنم آنها نيز شعري برايم بخوانند.
رخشانه با لبخند شرماگيني دست بلند ميكند و ميپرسد: آقا اگر شعري در مورد مردها بخوانم، ناراحت نميشويد؟
وقتي پاسخ منفي مرا ميشنود، شروع به خواندن ميكند:
مرد يعني يك جهان بيچارگي/ يك بلاي خانگي
سايه پر دردسر/ يك هيولاي دوسر
شورهزار بيعلف/ عمرمان با او تلف
يك كوير بيگياه/ زندگي با او تباه.
همه دخترها، در حالي كه كف ميزنند با رخشانه دم گرفتهاند و همه پسرها قاه-قاه ميخندند.
وقتي كلاس را در اوج شادماني ميبينم، از بچهها ميخواهم كساني كه انشايشان را آوردهاند تحويل دهند. (در جلسه قبل از بچهها خواسته بودم در صورت تمايل انشايي از خاطرات يا آروزهايشان برايم بنويسند) در كمال ناباوري، تعدادي دست بلند كرده و نوشتههايشان را در پاكتي كه خودشان از يك صفحه كاغذ معمولي ساختهاند، تحويل ميدهند.
از اينكه مورد اعتمادشان قرار گرفتهام بسيار خوشحال شده و از بچهها تشكر ميكنم. نازلي اجازه ميگيرد و براي آوردن تغذيه به آبدارخانه ميرود و لحظهاي بعد لقمههاي لواش لوله شده با پنير را در يك سيني به كلاس ميآورد. بچهها نفري لقمهاي برميدارند. در اين هنگام خانم بشنوايي وارد كلاس شده و با لحن عذرخواهي به بچهها ميگويد:
- بچهها ببخشيد كه امروز نرسيدهايم غذايي برايتان آماده كنيم!
تامين يك وعده غذاي سالم روزانه، جهت رفع سوءتغذيه و بهبود شرايط جسماني بچهها، جزو برنامه خانه كودك است. معمولا روزي يك ليوان شير براي شيفت صبح و پيالهاي عدس، ماكاروني يا يكي دو عدد سيبزميني و تخممرغ، تغذيه اكثر روزهاي هفته را تشكيل ميدهد، ولي امروز همان لقمه پنير ميسر شده است.
بعد از صحبت خانم بشنوايي، حجت دست بلند كرده و ميگويد: خانم! پدرم ميگويد «در افغانستان مردم حتي نان خالي هم گيرشان نميآيد و بچهها از گرسنگي ميميرند.
خانم بشنوايي با پر روسرياش، اشك چشمانش را پاك ميكند. براي زدودن تلخي فضا، انشاي بچهها را به خانم بشنوايي نشان ميدهم. بچهها لقمههايشان را گاز ميزنند و انشاي بچهها را ورق ميزنيم. جان آقا آرزو دارد روزي بتواند پيش پسرعموهايش به اروپا مهاجرت كند.
كامله آرزو ميكند: اي كاش جنگ زودتر خاتمه يابد تا آنها بتوانند به وطنشان افغانستان برگردند.
بدترين خاطره شيرين گل، روز عروسي خواهرش است؛ چون خواهرش را قبل از سن بلوغ به مرد ٥٠سالهاي شوهر داده بودند.
زهرا آرزو دارد: اي كاش بتوانند يك خانه دو اتاقه اجاره كنند تا شبها بتواند تا ديروقت به مشقهاي مدرسهاش برسد. مارينا مينويسد: اي كاش دستشويي حياتمان دوتا بود تا صبحها در نوبت دستشويي مدرسهام دير نميشد.
هنوز انشاي بچهها را تمام نكردهايم كه خانم رشيدي با سراسيمگي وارد كلاس ميشود و داد ميزند:
- خانم بشنوايي زود بياييد، ميگويد: ميروم خودكشي ميكنم!
خانم بشنوايي با دستپاچگي ميپرسد: دختر درست و حسابي بگو ببينم موضوع چيه؟!
- يك خانم جواني آمده ميگويد: «همسرم سه روز است مرا از خانه بيرون كرده» شوهرش معتاد است از او پول ميخواهد. ميگويد سه روز است در خيابان ميخوابم...»
خانم بشنوايي به طرف دختر خيز برميدارد. زن سي و چند سالهاي است كه بچه چندماههاي نيز در آغوش دارد. او با چادرش عرق سر و صورتش را پاك ميكند. خانم بشنوايي كنارش مينشيند و من از دفتر بيرون ميزنم. بعدها ميفهمم كه خانم بشنوايي مبلغي كمكش كرده و او را به خانم ارشد- مسوول خانه خورشيد معرفي كرده است.
زنگ ساعت ٥/١١ ظهر نواخته ميشود و هنوز معلمها به دفتر نرسيدهاند كه دانشآموزي با صورتي زخمي، گريهكنان وارد دفتر ميشود و از همكلاسياش غلام شكايت ميكند. خانم بشنوايي غلام را به دفتر فراميخواند و علت دعوايشان را ميپرسد. غلام پس از كلي من و من كردن و بهانههاي مداد و دفتر و... به اصل مطلب ميپردازد: خانم! من هر روز تا ١٠ شب در مغازه آهنگري كار ميكنم. استاد كارم هر روز به بهانهاي مرا كتك ميزند پدرم ماهي ١٥٠ هزار تومان دستمزدم را از استادم ميگيرد و همهاش را براي ترياكش خرج ميكند...خانم بشنوايي پس از نصيحت و دلداري بچهها را آشتي ميدهد غلام از دوستش عذرخواهي ميكند و خانم بشنوايي آدرس محل كارش را از غلام ميگيرد تا برود و با استاد كارش صحبت كند.
معلمها آماده ميشوند كه به خانههايشان برگردند و هنوز دفتر را ترك نكردهاند كه مادر روبينا در حالي كه با دست چپش دخترش را به دنبالش ميكشد، دست راستش را به سوي خانم حيدري (مدير مدرسه) نشانه رفته و با لهجه افغاني داد ميزند:
- من پيسم كجا بود كه دولتي شامل كنم؟ اگه اينجا نشد بخدا دخترم را بشوي بتمش. خانم حيدري جواب ميدهد: ما امسال ٤٠ نفر از دانشآموزان را در مدارس دولتي ثبتنام كردهايم،ديگر هيچبودجهاي نداريم؛ اين مركز هم كلاسهايش جا ندارد بايد خودتان ببريد مدرسه دولتي ثبت نام كنيد. بالاخره خانم بشنوايي پادرمياني ميكند و روبينا را در كلاس چهارم ثبتنام ميكنند. خانم بشنوايي خوب ميداند كه تهديدهاي مادر پربيجا نيست و خورشید خواهر بزرگ روبينا كه پارسال شاگرد كلاس پنجم بود، پسري سهچهار ساله دارد. پارسال روزي مادر خورشيد به دفتر مدرسه زنگ زده و گفته بود- خورشيد را زود بفرستيد بيايد خانه، پسرش زمين خورده و دندانش شكسته است- خانم محمدي (مددكار مدرسه) با اوقات تلخي به دفتر آمده و به خانم بشنوايي گزارش ميدهد:
- رفتم خانه معصومه، هر كاري كردم نتوانستم قانعش كنم؛ ميگويد من ديگر درس نميخوانم! خانم بشنوايي با عصبانيت داد ميزند: «بايد عصري خودم بروم دنبالش، از خانم دكتر قاسمزاده برايش وقت گرفتهام.»
معصومه دانشآموز كلاس پنجم اين مركز از دو هفته قبل به مدرسه نميآيد. او دختري افغاني است، پدرش سالها قبل دردرگيريهاي قومي افغانستان كشته شده است. معصومه سالهاست كه با مادرش در اتاقي اجارهاي در دروازهغار زندگي ميكند. دو هفته قبل وقتي خان محمدي به منزلشان مراجعه كرد،خبر آورد كه او مريض است و ميخواهد ترك تحصيل كند. خانم بشنوايي ناچارا خودش به خانه معصومه رفت. معصومه پس از آنكه مادرش را از خانه بيرون فرستاد، ماجرايش را به خانم بشنوايي تعريف كرد و از سوء استفاده جنسي در زمان گل فروشي در خيابان گفت. مادر معصومه به خانم محمدي گفته بود: نخستين روزها كه مريض شد به وسواس عجيبي دچار شده بود. صبح تا شب، بارها و بارها حمام ميكرد، ولي بعد از چند روز فقط گوشه اتاق، خودش را زير لحاف قايم ميكند. معصومه به خانم بشنوايي گفته بود: ديگر زمان و مكان را گم كرده است. معصومه گفته بود: هنوز هم پولها را به مادرم نشان ندادهام. يادآوري حادثه معصومه، حال خانم بشنوايي را دگرگون كرده بود. او، با نوك روسرياش خودش را باد ميزند، خانم حيدري متوجه تغيير حال خانم بشنوايي ميشود و براي عوض كردن فضا، زود موبايلش را درآورده و عكس تعدادي از دانشآموزان پارسال مركز را به خانم بشنوايي نشان ميدهد كه اكنون در آلمان در كمپ زندگي ميكنند. مجتبي از شاگردان كلاس ششم پارسال، هر هفته قصهها و غصههايش را با كادر مدرسه به اشتراك ميگذارد. خانم حيدري شروع به خواندن پيام مجتبي ميكند:
«ما اكنون در روستايي نزديك شهر كلن در كمپ زندگي ميكنيم. روزها كلاس زبان آموزي داريم. هواي اينجا برفي و بسيار سرد است. با هزاران بدبختي خودمان را به اينجا رسانديم. در يكي از پيادهرويهاي شبانه، پاي مادرم در جنگلي ليز خورد و به سختي آسيب ديد. در درياي مديترانه، وقتي كمي از ساحل فاصله گرفتيم، قاچاقچي خودش را به آب زد و شناكنان به تركيه برگشت و ما را در وسط دريا با يك قايق بادي و ٦٠ نفر سرنشين تنها رهايمان كرد. ما چارهاي جز ادامه مسير نداشتيم، نرسيده به ساحل، در اثر توفان قايق واژگون شد و تعدادي از مسافران غرق شدند. جليقههاي تقلبي نتوانست جان آنها را نجات دهد. بقيه با هر جان كندني بود خود را به ساحل رسانديم. يكي از كليههاي من در اثر سرما آسيب ديد و عفونت كرد، كه در بيمارستاني در آلمان كليهام را درآوردند.اي كاش از ايران نميآمديم. در ايران حسرت يك وطن را داشتيم و در اينجا حسرت دو وطن و غم غربت در غربت را داريم.اي كاش ميتوانستم به ايران برگردم. دلم براي خانه كودك شوش تنگ شده است...»
نهتنها مجتبي بلكه همه دانشآموزان خانه كودك شوش، اين مركز را مثل خانه خود دوست دارند. برخورد بيريا و صادقانه گردانندگان اين مركز موجب شده كه آنها حتي خصوصيترين اسرار خانوادگي خود را نيز (كه ترجيحا بايد از غير خود مخفي بماند) با اولياي مدرسه در ميان بگذارند.
عليرضا آخر هر هفته، در آمد ناچيزش را پيش معلمش به امانت ميسپارد تا شبها از دست پدر خلافکارش در امان بماند. يك روز سمانه شاگرد كلاس سوم، از دست پدرش به خانم بشنوايي شكايت كرده و بازوهاي كبودش را نشان داده و گفته بود:
- خانم! ديشب پدرم به بهانه اينكه شامي كه پخته بودم گوشت نداشت، با چوبدستي به جانم افتاد و...
و روزي از روزها روبينا در نامهاش به خانم بشنوايي مينويسد:
«از روزي كه پدرم به زندان رفته، مادرم شبها دير وقت به خانه ميآيد و من و خواهرانم از ترس خوابمان نبرده و ساعتها بيدار ميمانيم. مادرم هر روز ميگويد: «در خانه خورشيد كار دارم...» از خانه ميرود و ديگر برنميگردد.»
و خانم بشنوايي پس از خواندن نامه، به ديوار مقابلش در دفتر مدرسه زل ميزند و در همان حال، خانم ارشد (مسوول خانه خورشيد) را ميبيند كه پس از اينكه به زني «وسايل كار» تحويل ميدهد، با ليواني شير گرم و قاشقي عسل از او پذيرايي ميكند تا توان سر و كله زدن با مردان خياباني را داشته باشد.
خانم بشنوايي قادر نيست حتي دو كلمه در مورد مادرش با روبینا صحبت كند، او فقط بلد است پس از خواندن نامه، با بال روسرياش اشك چشمانش را پاك كند. او، نامه را در كشوي ميزش گذاشته و آن را قفل ميكند. زنگ كلاسهاي فوق برنامه به صدا درميآيد. بلافاصله پس از حضور دانشآموزان در كلاس، صداي نتها در فضاي تنگ و تاريك راهرو مدرسه بال- بال ميزند و به دنبال آن آواز كُربچهها تمامي فضا خانه كودك را لبريز از لطافت و شادماني ميكند. گروه موسيقي «شوش» كه به همت آقاي داورپناه تشكيل شده است، مركب از ١٢ كودك دختر و پسر هفت تا ١٨ ساله است كه تا به حال دهها بار در جشنوارهها و مناسبتهاي مختلف برنامه اجرا كردهاند. تابستان پارسال در مراسم اختتاميه مسابقات هافك (كه با شركت هشت تيم فوتبال كودكان كار در ورزشگاه آزادي برگزار شد) گروه موسيقي شوش پس از اجراي چندين آواز كُر سولو در سالن ورزشگاه مورد استقبال و تشويق بينظير حضار واقع شدند. با خانم بشنوايي مشغول قدم زدن در راهروي مدرسه بوديم كه ناگهان خانم بشنوايي متوجه پسربچهاي شد كه دم در ورودي مدرسه ايستاده و با حسرت داخل مدرسه را تماشا ميكرد. خانم بشنوايي با بازوان باز به استقبال پسربچه رفته و داد ميزند:
- رضا جان بالاخره آمدي؟! بيا تو!
رضا را به دفتر آورده، دستي به سر و رويش كشيده و قوطي آدامس را از دستش ميگيرد. او، همه آدامسها را بين معلمين و دانشآموزان قسمت كرده و سپس پولي توي جيب رضا گذاشته و او را روانه حياط ميكند:
- فعلا برو توي حياط با بچهها بازي كن، بعدا با هم صحبت ميكنيم!
همه هاج و واج ماندهايم! خانم بشنوايي ميگويد:
- چند روز قبل در ميدان هفت تير ديدمشان، با خواهر كوچكش فال و آدامس ميفروختند، خسته و گرسنه به نظر ميرسيدند. فالي خريدم و نفري يك ساندويچ مهمانشان كردم، وقتي فهميدم درس نميخواند آدرس مدرسه را دادم و گفتم: اگر بيايي مدرسه، بچهها همه آدامسهايت را ميخرند، خوشبختانه او هم آمد.
فقط خانم بشنوايي نيست كه هميشه در كوچه و خيابان چشمش دنبال شكار بچههاي كار است، همه كارهاي انجمن در هر فرصتي به اين امر ميپردازند.
خانم سحر موسوي، مدير مركز ناصر خسرو ميگفت:
وقتي در ميدان ونك به دو پسربچه دستفروش برخوردم، پس از خريد يك جفت جوراب و كمي صحبت، معلوم شد كه به تازگي ترك تحصيل كردهاند، به آدرس مدرسهشان مراجعه كردم و فهميدم بچههاي درسخواني هستند، هر دو نفرشان را در همان مدرسه ثبتنام كردم و حالا سر هر ماه دستمزدشان را به پدرشان تحويل ميدهم. پارسال در مراسم جشن چهارشنبهسوري خانه كودك ناصر خسرو شرکت داشتم. جمعيت در حياط مدرسه موج ميزد. گروهي دختر و پسر دانشجو «قصه ماهي سياه كوچولو» را به صورت پردهخواني اجرا ميكردند. در وسط حياط مدرسه سفره هفتسين چيده بودند. موقعي كه با خانم پژوهش براي گرفتن عكس از دفتر وارد حياط مدرسه ميشديم، دختر و پسر نوجواني از در مدرسه وارد شدند. خانم پژوهش با چشماني لبريز از شادي آنها را معرفي كردند: «از بچههاي خودمان هستند، تا كلاس ششم را همينجا درس خواندهاند و حالا هر دو نفر دانشجوي رشته پرستاري هستند... پس از برگشتن به دفتر مدرسه، خانم پژوهش گفت: افسوس كه بعد از گرفتن دكتري هم حق كاركردن ندارند و به علت افغاني بودن، هيچ ادارهاي استخدامشان نميكند. ضمن صحبت زن ميانسالي برايمان چاي آورد. وقتي چايها را گذاشت و از دفتر خارج شد، خانم پژوهش گفتند: ليلا كارتن خواب بود. روزي در خيابان ديدمش. ضمن صحبت فهميدم دختربچهاي دارد پيشنهاد كردم كه دخترش را هم براي سوادآموزي و هم براي حرفهآموزي به مدرسه بياورد. وقتي دخترش را آورد، ديگر خودش را هم ول نكردم و حالا چندين ماه است كه با ما كار ميكند. روي ديوار دفتر ناصرخسرو، نوشتهاي با خط زيبايي تابلويي را آراسته كه درست وصف حال خانم پژوهش است: «راه پرورش و آموزش، از درياي بردباري و كوه پايداري ميگذرد و نه محكوميتهاي اخلاقي.» ياد شعر شاملو ميافتم: كتاب رسالت ما، محبت است و زيبايي است / تا بلبلهاي بوسه / بر شاخ ارغوان بسرايند: / - شوربختان را نيك فرجام/ بودگان را آزاد و / نوميدان را اميدوار خواستهايم/ تا تبار يزداني انسان/ سلطنت جاويدانش را / بو قلمرو خاك/ بازيابد
كتاب رسالتها محبت است و زيبايي است / تا زهدان خاك / از تخمه كين/ بار نبندد.
گونه خبر: خبرهای حقوق کودککلیدواژه: خانه کودک شوشکودکان کارمنبع: روزنامه اعتماد- شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵- شماره ۳۶۴۴عکس از آرشیو خوانک
مدارس طبیعت راهکاری برای آشتی با طبیعت و نجات محیط زیست
گسترش فزاینده شهرنشینی و زندگی مدرن، انسان را از طبیعت جدا کرده است و این وضعیت روی رشد عاطفی و روحیه طبیعت دوستی کودکان ما و نیز رفتار آنها در قبال محیط زیست تأثیر منفی دارد. بر این اساس، ایجاد مدارس طبیعت به عنوان راهکاری برای نجات محیط زیست چند سال است در دنیا آغاز شده و ایران نیز اکنون با دارا بودن ۱۸ مدرسه طبیعت در نظر دارد تا پایان سال جاری این تعداد را به ۲۴ مدرسه افزایش دهد تا گام مهمی در راستای آموزش و حفظ محیط زیست برداشته باشد.
ایجاد مدارس طبیعت ۱۵ سال پیش از سوئد آغاز شد و اکنون در بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله نروژ، فنلاند، آمریکا، ژاپن، کره جنوبی و دیگر کشورهای آسیای جنوب شرقی پیگیری میشود.
انگیزه ایجادکنندگان مدارس طبیعت این است که با توجه به گسترش شهرنشینی و دسترسی نداشتن نسل امروز به طبیعت، شرایطی را فراهم کنند که بچهها بتوانند فرصت تجربه لمس طبیعت در مراحل زندگی را دوباره داشته باشند.
به باور بنیانگذاران مدارس طبیعت، انسانهایی که تجربه لمس طبیعت را داشته باشند، میتوانند عاشق شوند و این مساله سبب میشود تا نگاهشان به مواهب طبیعی، تنوع زیستی، بلوطها، تالابها، پلنگها، یوزپلنگها، کلها و بزها مانند نگاهشان به فضایل اخلاقی معامله ناپذیر زندگی مانند نگاهشان به وطن، دین و پدر و مادرشان باشد.
به گفته «محمد درویش» مدیر کل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست، نهضت ایجاد مدارس طبیعت در کشور راه افتاده است و سال به سال شاهد افزایش آن هستیم.
درویش روز پنج شنبه در گفت و گو با خبرنگار علمی ایرنا افزود: بعد از برگزاری دورههای آموزشی مختلف، موفق به ایجاد ۱۸ مدرسه طبیعت در کشور شدیم که در استانهای مختلف از جمله خراسان رضوی، خراسان جنوبی، مازندران، گلستان، گیلان، تهران، اصفهان، کرمانشاه، همدان و بوشهر راه اندازی شده است.
وی ادامه داد: تا پایان سال جاری نیز یک مدرسه در شیراز، دو مدرسه در تهران، یک مدرسه در رشت و یک مدرسه در اهواز راه اندازی میشود که با این حساب تعداد مدارس طبیعت به ۲۴ مدرسه افزایش مییابد.
درویش مدرسه طبیعت را یک مکتب پرورشی و آموزشی دانست و با اشاره به طبیعت رو به تخریب از جمله در ایران، گفت: به نظر میرسد راه نجات طبیعت کشور این است که دوباره نسلی را پرورش دهیم که در پیشگاهش، پرتاب کردن زباله از خودرو مانند پرتاب کردن زباله در منزل باشد تا بتوانیم به کمک آن نسل بسیاری از خطاها، نابخردیها و آزمندیهایی را که نسل امروز و دیروز مرتکب شدند و وضعیت محیط زیست را به شرایط نگران کننده امروزی رساندهاند، درمان کنیم.
وی ادامه داد: فکر میکنیم میتوان مدارس طبیعت را به صورت تصاعد هندسی افزایش داد، معمولاً دو سال اول روند کند است اما خود بچههایی که در مدارس طبیعت هستند، این روند را به سرعت تکثیر میکنند، در سال اول فقط دو مدرسه راه اندازی شد، سال دوم به ۷ مدرسه رسید، در سال سوم به ۱۸ مدرسه افزایش یافت و به سرعت در حال زیاد شدن است.
درویش گفت: مساحتی که برای مدارس طبیعت در نظر گرفته شده حداقل یک هکتار به بالا است و با توجه به محدودیت زمین در تهران، با سازمان جنگلها مراتع و آبخیزداری و شهرداری تهران وارد مذاکره شدیم و سازمان جنگلها، موافقت اصولی خود را مبنی بر واگذاری زمین به افرادی که سازمان محیط زیست صلاحیت آنها را تأیید کند، برای یک دوره ۵ و ۱۰ ساله اعلام کرده است.
وی با تاکید بر این که به سرعت در حال افزایش مدارس طبیعت هستیم، افزود: این مدارس از ۳ تا ۱۲ سالگی بچهها را میپذیرد، طبیعتاً تا هفت سالگی بچهها میتوانند به صورت کامل در مدارس طبیعت ثبت نام کنند، در واقع میتواند جایگزین مهد کودکها شود.
درویش ادامه داد: البته اکنون تعداد مدارس طبیعت خیلی کم است و قابلیت رقابت با بیش از پنجاه هزار مهد کودک موجود در کشور را ندارند اما چون مهد کودک اصولاً اجباری نیست، خانوادهها میتوانند انتخاب کنند، اما برنامه ما در بلندمدت این است که مدارس طبیعت جایگزین مهدهای کودک شود.
مدیر کل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست افزود: مدارس طبیعت معمولاً با مدارس دولتی و غیر دولتی دیگر قرار داد میبندند و دانش آموزانی که برای اردو به جاهای مختلف میروند، تفاهم میکنند که اردوها در محیطهای مدارس طبیعت برگزار شود.
وی گفت: تلاش شده است شرایط مدارس طبیعت به شرایط طبیعت نزدیک باشد، درخت به اندازه کافی داشته باشند، حیوانات مختلف در آن زندگی کنند تا بچهها بتوانند زندگی آنها را مشاهده کنند و از نزدیک با آنها آشنا شوند، امکان بازی با خاک داشته باشند، برخی از تجربههای گروهی را تمرین کنند به عنوان مثال با هم یک جعبه بسازند و یا در درست کردن مربا همکاری کنند.
درویش تاکید کرد: یک هدف ما این است که کودکان در مدرسه طبیعت بتوانند مهارتهای زندگی را یاد بگیرند و فکر میکنیم اگر این امر محقق شود و کار گروهی را یاد بگیرند، میتوانیم امیدوار باشیم یکی از مهمترین مهارتهای زندگی که حفظ حرمت سرزمین، طبیعت و زیستمندان در طبیعت است، تأمین شود.
وی گفت: برنامه ما این است که همچنین در یک مقطع ۱۰ ساله بتوانیم از طریق مدارس طبیعت حداقل دویست هزار شغل ایجاد کنیم، با توجه به اینکه هر پنج کودک به یک تحصیلگر نیاز دارد، ما این پیش بینی را کردیم و فکر میکنیم یکی از امیدبخشترین بازارهای کار برای دوستداران، فعالان، متخصصان، دانشجویان محیط زیست، سازمانهای مردم نهاد برای جذب در این مدارس باشد که برای آنها اشتغال و برای نسل آینده پایداری اکولوژیکی به همراه خواهد داشت.
- مدرسه طبیعت داربانان آتی(لواسان)
- مدرسه طبیعت سیار نجوای زمین (پارک پردیسان)
- مدرسه طبيعت گلستان (بوم کلبه ترکمن)
- مدرسه طبیعت وایو (مازندران)
- مدرسه طبیعت دماوند (استان تهران)
- مدرسه طبیعت کنکاج (خراسان جنوبی)
- مدرسه طبیعت کَند و کاو (اصفهان)
- مدرسه طبیعت وارش (گیلان)
- مدرسه طبیعت قشم
- مدرسه طبیعت نسیم (همدان)
- مدرسه طبیعت نوج (مازندران)
- مدرسه طبیعت کاوی کُنج (خراسان رضوی)
نمایش کتابهای «با من بخوان» در نمایشگاه کتابهای برگزیده کانون پرورش فکری
سه عنوان از کتابهای برنامهی ترویج کتابخوانی «با من بخوان» در نمایشگاه کتابهای برگزیدهی کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در استانهای مختلف کشور به نمایش درمیآیند.
«آرش کماندار»، «عروسکهای انگشتی راهی به سوی قصهگویی، بازی و خلاقیت» و «آنچه یک کتابدار کودک باید بداند!» سه عنوان از کتابهای برنامهی «با من بخوان» است که در ارزیابی کمیتهی کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان کتابهایی باکیفیت برای نمایش در نمایشگاه کتابهای برگزیدهی کودک و نوجوان انتخاب شدهاند. این سه عنوان کتاب را انتشارات موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان منتشر کرده است و درآمد حاصل از فروش آنها نیز به «با من بخوان» اختصاص یافته است.
«آرش کماندار» نوشتهی محمدهادی محمدی، داستانی اسطورهای از جان دادن آرش با تیر خود برای جان بخشیدن به ایران است. «عروسکهای انگشتی راهی به سوی قصهگویی، بازی و خلاقیت» نوشتهی هدی عظیمی، همراه با نمایشنامههایی کوتاه از محمدهادی محمدی است که کودکان را به اجرای فعالیتهای هنری تشویق میکند و «آنچه یک کتابدار کودک باید بداند!» نوشته زهره قایینی و فرزانه طاهری قندهاری، کتابی ساده و کاربردی است که کتابداران کتابخانههای کوچکی در محلهها، روستاها، آموزشگاهها و کلاسهای درس و همچنین کنشگران فرهنگی و مروجان کتابخوانی را در سراسر ایران یاری میکند.
سودابه فلاحیان، کارشناس مسئول فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان تهران در گفتوگو با کتابک دربارهی برگزاری این نمایشگاه گفت: «نمایشگاه کتابهای برگزیدهی کودک و نوجوان با هدف معرفی کتابهای باکیفیتی که در کمیتهی بررسی کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان ارزیابی شدهاند، از ۱۷ مهر ۱۳۹۵ برابر با روز جهانی کودک، سفر خود را در استانهای میزبان نمایشگاه آغاز میکند و تا ۲۷ آبانماه، پایان هفتهی پژوهش به طول خواهد انجامید
او در ادامه افزود: «این نمایشگاه در دو گروه استانی، کتابهای مناسب را برای مخاطبان به نمایش میگذارد که استانهای هرمزگان، فارس، تهران، قزوین و چهارمحال و بختیاری در گروه نخست و استانهای سیستان و بلوچستان، گلستان، خراسان رضوی، خراسان جنوبی و بوشهر در گروه دوم قرار دارند.»
فلاحیان، دربارهی برنامههای این نمایشگاه گفت: «این برنامه به شکل نمایشگاهی متمرکز یا غیرمتمرکز در مراکز مختلف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در راستای توزیع و ترویج فعال خواندن میان کودکان و نوجوانان برگزار میشود. هدف اصلی این نمایشگاه، نمایش و معرفی کتابهای برگزیده به مخاطبان است اما در صورت وجود شرایط مناسب، فروش کتابها نیز انجام میشود. برای معرفی کتابها، فعالیتهای مختلف کتابخوانی در نظر گرفته شده است که معرفی نویسندهی کتابها، روخوانی و همخوانی و برگزاری مسابقههایی دربارهی کتابها از جملهی این فعالیتها خواهد بود.»
«با من بخوان» برنامهای برای ترویج کتابخوانی میان کودکان خانوادههای کمدرآمد، کودکان مناطق محروم و کودکان در بحران است. این طرح بر پایه رساندن کتابهای مناسب و باکیفیت به کودکان و نوجوانانی است که در وضعیت معمول زندگی دسترسی به کتاب مناسب ندارند یا در وضعیتهای ویژه مانند رخدادهای فاجعهبار طبیعی و اجتماعی نیاز به کتابدرمانی و دسترسی به کتابهای مناسب دارند.
گونه خبر: در شهر چه خبرکلیدواژه: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانانبا من بخوانترویج کتابخوانیآرش کماندارکتاب کودکعروسک های انگشتیآنچه یک کتابدار کودک باید بداندکتابدار کودکاجرای نمایش عروسکیادبیات کودک و نوجوانمنبع:
اجرای نمایشی آموزشی در پنجاه و چهارمین نشست ترویج کتابخوانی
پنجاه و چهارمین نشست ترویج خواندن با موضوع «درام کاربردی و ترویج خواندن» به همراه اجرای نمایشی آموزشی در کتابخانهی مرجع کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار میشود.
فریده شیرژیان، نویسنده و کارگردان نمایش «روایت زن آریایی» نیز در این نشست حضور خواهد داشت.
این نشست دوشنبه ۲۶ مهرماه ۱۳۹۵ از ساعت ۱۵ تا ۱۷ در کتابخانهی مرجع کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان خالد اسلامبولی، پلاک ۲۴ برگزار میشود.
با توجه به محدودیت فضا، علاقهمندان جهت ثبتنام و هماهنگی برای حضور در این نشست از تاریخ ۱۴ تا ۲۴ مهر با مسئولان کتابخانه مرجع کانون تماس بگیرند.
گونه خبر: خبرهای ترویج خواندنکلیدواژه: فریده شیرژیانپنجاه و چهارمین نشست ترویج خواندنکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانمنبع: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
یادداشتی برای بانو توران میرهادی به مناسبت روز کودک
به احترام روز کودک
برای توران، دختر ایران!
او از تبار کیست؟ او از تبار درختان سرو است، با آن قامت ایستاده در باد و باران، زیر آفتاب؛ نه، شاید تبار او پرندهای است، همای نام؛ همان مرغی که سایهاش خوشبختی میآورد. تبار او هم درخت است که ریشه در زمین دارد و هم پرنده که بال در آسمان میگشاید. او یک زن است؛ از فرهنگی میآید که زن، زایش و زندگی هر سه در آن از یک ریشهاند. او یک زن است که در سختیها چو سرو، قامت خم نکرد و برای پیشرفت و رفاه کودکان سرزمین خود همواره میگفت: بالهایتان را برای پرواز بلند بگیرید. او همان همایی است که همراه برجستهترین زنان عصر خود، سایه بالهایشان را بر سر کودکان ایران گستراندند، تا پس از هزارهها رنج از نبود فرهنگی شایسته کودکان، اکنون بخشی از کودکان از کودکی خود شاد شوند و لذت ببرند.
او توران است، دختر ایران. بیگمان او از برجستهترین معماران نهاد کودکی در ایران است. برای آنها که کمتر با معنای نهاد کودکی آشنا هستند، باید گفت جامعههای مدرن برخلاف جامعههای سنتی که روی چند نهاد پایه مانند حکومت، دین، آموزش، خانواده، ارتش و اقتصاد پایه گذاشته میشدند، برپایه نهادسازیهای مویرگی شکل گرفته و گسترش مییابند. پیش از دوره مشروطه، در جامعه ایران تنها نهادی که برای کودکان وجود داشت، مکتبخانه بود و اگر چیزی هم فراتر از این مانند ادبیات داشتند، شکل نهادینه یا رسمی نداشت. در دوره مشروطه با جابهجایی نظام آموزشی سنتی به نو، کمکم نهادسازی برای کودکان به یک جنبش تبدیل شد. اما جهش بزرگ در نهادسازی برای کودکان، از ۱۳۲۰ آغاز شد و در دهه ۵۰ به اوج خود رسید. در این دوره، تنها نهاد کودکان، دیگر مدرسه نبود؛ بلکه در کنار آموزشگاه، ادبیات و انتشارات ویژه خود را به دست آوردند. نهاد کتابخانههای کودک برای آنها ساخته شد، نهاد بهداشت، تربیتبدنی، تفریح، پوشاک و... برای آنها پایه گذاشته شد. و البته در کنار آنها، نهاد اقتصاد کودک که همه اینها را در برمیگرفت، شکل گرفت. این همه کار بزرگ را، زنان و مردانی پیش بردند که خود تجربههای کودکیشان متفاوت با کودکان نسلهای بعد بود. توران میرهادی اما در دو گستره آموزشوپرورش و ادبیات کودکان به همراه گروهی از زنان و مردان برجسته روزگار خود به نهادسازی پرداخت و برآیند کار آنها در فرجام، پایهگذاری مؤسسههای بسیار در عرصه ادبیات کودکان مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شورای کتاب کودک و کتابخانههای آموزشگاهی و در عرصه آموزشوپرورش، الگوسازی در گونهای از آموزشوپرورش مدرن و انسانگرا بود که کودک در آن ابزار دست بزرگسال نبود، بلکه موجودی با ارزش بود که باید خود در راه آموختن و یادگیری، مشارکت میکرد و راه خود را پیش میبرد و میساخت.
اکنون آن بانوی والا، آن انسان برجسته روزهایی است که در حالتی از هوشیاری بسیار پایین در بیمارستان بستری است. هر آنچه در روزهای آینده پیش آید، بخشی از کارنامه زندگی او خواهد بود. کارنامهای آنچنان درخشان که او را در تراز بزرگان این سرزمین جای خواهد داد. این کارنامه را او خود با پشتکاری مثالزدنی و با عشقی فراوان به فرزندان سرزمینش، ساخت. به راستی او تا آن هنگام که هوشیاری خود را داشت، همواره دلباخته این آب و خاک ماند. درباره این بانوی بزرگ، بخشی از سروده نادر ابراهیمی که تا بود همواره بزرگی او را به جای میآورد، شاید بتواند گویای کارنامه توران، دختر ایران، در احساسیترین وجه باشد.
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس
چه سفرها کردهایم، چه سفرها کردهایم
ما برای بوسیدن خاک سر قلهها
چه خطرها کردهایم، چه خطرها کردهایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران بردهایم، رنج دوران بردهایم
... .
نشست نقش «ادبیات تالیفی کودک در ایجاد لذت خواندن» برگزار میشود
نشست نقش «ادبیات تالیفی کودک در ایجاد لذت خواندن» به مناسبت روز جهانی کودک، شنبه ۱۷ مهرماه در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار می شود.
در این نشست شهرام اقبالزاده، نویسنده و منتقد ادبیات کودک و نوجوان، محمود برآبادی، نویسنده و نائب رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، محسن هجری، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی و ملیسا معمار، روزنامهنگار و فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان حضور خواهند داشت.
این نشست ساعت ۱۴ تا ۱۶ در سرای اهل قلم به نشانی خیابان انقلاب اسلامی، خیابان برادران مظفر جنوبی، کوچه خواجه نصیر، شماره ۲ برگزار می شود.
گونه خبر: در شهر چه خبرکلیدواژه: شهرام اقبالزادهمحمود برآبادیمحسن هجریملیسا معمارسرای اهل قلمموسسه خانه کتابروز جهانی کودکادبیات تالیفی کودکایجاد لذت خواندنلذت خواندنترویج خواندنروز جهانی معلم گرامی باد
امروز ۵ اکتبر ۲۰۱۶ برابر با ۱۴ مهر ۱۳۹۵ گرامیداشت روز جهانی معلم در بسیاری از کشورهای جهان است.
سازمان یونسکو سال ۱۹۶۶ کنفرانسی با شرکت نمایندگان دولتهای کشورهای مختلف برگزار کرد. در این کنفرانس توصیهنامهی این سازمان برای بهبود جایگاه و وضعیت معلمان به تصویب رسید. در سال ۱۹۹۴ سازمان یونسکو، ۵ اکتبر هر سال را به عنوان روز جهانی معلم نام نهاد.
امسال این روز با شعار «ارزش نهادن به معلمها، بهبود جایگاه آنان» که از سوی یونسکو اعلام شده است، در بیش از صد کشور جهان جشن گرفته میشود.
کتابک در چنین روزی یاد معلمان دلسوز و نوآور ایرانی چون میرزاحسن رشدیه، جبار باغچهبان، محمد بهمنبیگی، صمد بهرنگی، یحیی مافی و معصومه سهراب را گرامی میدارد و برای استاد برجستهی ادبیات کودکان، بانو توران میرهادی، که سالهای سال برای آموزش و پرورش این سرزمین خدمت کردهاست آرزوی سلامتی دارد.
گونه خبر: خبرهای فرهنگ و آموزشکلیدواژه: روز جهانی معلمتوران میرهادیصمد بهرنگیمیرزاحسن رشدیهیحیی مافیجبار باغچه بانمنبع: World Teachers' DayValuing Teachers, Improving their Status
بازگشایی موزه عروسکهای ملل
موزهی عروسکهای ملل در برنامهای به مناسبت روز جهانی کودک با پشتیبانی موسسهی فرهنگی «خانه دوستان آشنا» بازگشایی میشود.
به گفته مسئولان موسسهی فرهنگی «خانه دوستان آشنا»، این موسسه در راستای پشتیبانی از فعالیتهای فرهنگی حوزهی کودک و نوجوان، فضایی مناسب را جهت بازگشایی موزهی عروسکهای ملل و نمایش مجموعهی عروسکها برای بازدیدکنندگان در اختیار این مجموعه قرار میدهد. همچنین پیش از این در شبکههای اجتماعی، با پشتیبانی مالی بیش از پانصد فرد و نهاد دوستدار این موزه، مبلغی در قالب حمایتهای مالی مردمی برای بازگشایی این مجموعه جمعآوری شد.
رونمایی از عروسکهای اهدایی دکتر شمسالدین مفیدی و عروسکهای فرهنگی ساختهی محبوبه نورصالحی از برنامههای بازگشایی موزهی عروسکهای ملل خواهد بود. مراسم افتتاحیهی این موزه، روز جمعه ساعت ۹ تا ۱۸ در خانهی دوستان آشنا واقع در خیابان میرداماد، خیابان نفت جنوبی، کوچهی تابان، پلاک ۱۱ با حضور آزاد برای علاقهمندان، برگزار خواهد شد.
موزهی عروسکهای ملل پیش از این در سال ۱۳۹۳ با ۷۰۰ عروسک و مدیریت علی گلشن با هزینهی بخش خصوصی کار خود را آغاز کرد و توانست پس از مدتی، تعداد ۱۵۰۰ عروسک را از ۶۴ کشور جهان در آرشیو خود ب قرار دهد. این موزه برای دو سال پیدرپی از سوی شورای بینالمللی موزهها، عنوان موزهی برتر گروه خصوصی را در شاخصهای آموزش، پژوهش، بازدید و کودک و نوجوان دریافت کرد. با این حال پس از دو سال در سال ۱۳۹۵ به خاطر مشکلات مالی به کار خود خاتمه داده بود.
گونه خبر: در شهر چه خبرکلیدواژه: موزه عروسک های مللموسسه خانه دوستان آشناعلی گلشنمحبوبه نورصالحیشمس الدین مفیدی
خانوادهها برای پسربچهها کمتر کتاب میخرند
تحقیقی جدید آشکار ساخته است که والدین در خرید کتاب برای بچههای پیشدبستانی، کمتر به بچههای پسر فکر میکنند.
به نقل از بوکنیوز، پدر و مادرها برای پسربچههای پیشدبستانی خود ماهی ۶ پوند کتاب میخرند که ۲۵ درصد کمتر از مبلغی است که برای دختربچهها هزینه میکنند.
بر مبنای گزارش سایتی تحقیقاتی از سال ۲۰۱۶، آمارگیری از هزار بچه یک تا ۴ ساله در بریتانیا نشان میدهد والدین بچههای دختر از این میان به طرز معناداری پول بیشتری برای خرید کتاب برای آنها صرف میکنند. برمبنای این تحقیق سهم دختربچهها ماهی ۸ پوند کتاب است درحالیکه برای پسربچهها ۶ پوند هزینه میشود و به معنای صرف بودجهای ۲۵ درصد کمتر از دخترهاست.
گفته شده در این تحقیق تعداد دخترها و پسرها برابر بوده است. به گفتهی مدیر این تحقیق تفاوت جنسیتی در هزینه کردن بابت کتاب برای بچههای پیشدبستانی نشاندهندهی این است که عادتهای کتابخوانی در کودکان بر حسب سن و جنس به طرز معناداری تفاوت دارد.
وی افزوده است: در زمانی که کودکان به سن مدرسه میرسند میتوان به این نتیجه رسید که پسرهای ۵ تا ۱۰ ساله به طرز معناداری کمتر کتاب خواندهاند و کمتر از دخترها کتاب را برای لذت خواندن به دست گرفتهاند.
در مجموع والدین پول بیشتری را برای فرزندان دختر هزینه میکنند که برابر ۱۱۷ پوند در ماه به طور متوسط است درحالیکه والدین برای پسربچهها ۱۰۱ پوند در ماه هزینه کردهاند برای مثال خرید کفش برای دخترها به طور متوسط ۲۹ پوند در ماه است که برای پسرها ۲۵ پوند میشود. این کاهش در خرید اسباببازی هم مشاهده میشود، درحالیکه اسباببازی نقش مهمی در کودکان پیشدبستانی از نظر آموزشی دارد.
گونه خبر: خبرهای کودکان از اینسو و آنسوکلیدواژه: کتاب کودککتابخوانیمنبع: خبرگزاری مهرعکس از delightfulchildrensbooks.com
عنوان روزها و برنامههای هفتهی ملی کودک
موضوعهای محوری روزهای هفتهی ملی کودک از سوی مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اعلام شد.
بر اساس گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل کانون، علیرضا حاجیانزاده، مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در خصوص برنامههای مختلف روزهای هفته ملی کودک گفت: کانون به عنوان هماهنگکننده برنامههای مربوطهی دستگاهها و سازمانهای فرهنگی که در حوزه کودک و نوجوان فعال هستند، جلساتی را با مدیران و نمایندگان وزارتخانه، سازمان و گروههای مردمنهاد مرتبط برگزار کرد که حاصل آن، طراحی و تبیین برنامههای این هفته بود.
هفتهی ملی کودک از ۱۵ تا ۲۱ مهرماه در تهران و تمامی شهرهای ایران با هدف توجه دادن مردم، مسوولان و دستاندرکاران به نیازهای فرهنگی و اجتماعی کودکان در قالب برنامههای فرهنگی و هنری، برگزار میشود.
بر اساس این گزارش، روزهای این هفتهی ملی به ترتیب با عنوانهای موضوعی «خانواده و مهربانی در زندگی کودک امروز»، «باورهای دینی و مسوولیت اجتماعی در زندگی کودک امروز»، «میراث فرهنگی و دوستی با طبیعت در زندگی کودک امروز»، «امنیت و سلامت در زندگی کودک امروز»، «دانش، آگاهی، کتاب و فضای مجازی در زندگی کودک امروز»، «گذشت و فداکاری در زندگی کودک امروز» و «شجاعت و سخاوت در زندگی کودک امروز» نامگذاری شدهاند.
علیرضا حاجیانزاده تصریح کرد که این نامگذاریها با هدف توجه دادن بیشتر و دقیقتر به نیازهای کودکان امروز بوده، هر چند که در کنار این موارد، دیگر نیازها نیز در برنامهریزی هفتهی ملی کودک لحاظ شده است.
امسال در این رویداد ملی، علاوه بر استانها و شهرستانها، مرکز آفرینشهای فرهنگیهنری کانون در خیابان حجاب تهران نیز برگزارکننده نمایشگاه دستآوردهای سازمانها و نهادهای مختلف دولتی و غیر دولتی در حوزهی کودک و نوجوان است. به گفتهی مدیرعامل کانون، نشستهای تخصصی و میزگردهای موضوعی نیز در حاشیهی این رویداد اجرا می شود که از روزهای پیش از هفتهی ملی کار خود را آغاز کردهاند.
بر این اساس، از ۱۱ تا ۱۹ مهرماه، نشستهایی چون پیوند کودک امروز با طبیعت و محیط زیست، هنر تعزیه در توسعهی پرورش فکری کودکان، عدالت اجتماعی، مدیریت و لزوم بازاندیشی در قوانین حوزهی کودک، مسایل کودکان در معرض آسیب و خشونت (کودکان کار)، کودک، تاریخ، هویت فرهنگی و نیز نشستهایی با موضوع بازی و هویت ایرانیاسلامی و تدبیر در صیانت از کودکان آنلاین در کنار نشست فرهنگ عاشورا در توسعهی پرورش فکری کودکان از جمله عناوین این بخش هستند.
این نشستها هرروز به میزبانی کانون در سالن اجتماعات مرکز آفرینشهای فرهنگیهنری در خیابان حجاب تهران برگزار میشود و حضور برای عموم متخصصان و علاقهمندان آزاد است.
گونه خبر: خبرهای کودکان از اینسو و آنسوکلیدواژه: هفته ملی کودککانون پرورش فکری کودکان و نوجوانانعلیرضا حاجیان زادهمنبع: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان