جایزه کتاب سال ۱۳۹۴ در گروه «کلیات وعلوم انسانی و هنر» در بخش کودک و نوجوان به پژوهشی در زمینه ادبیات کودکان رسید. جلدهای ۸ و ۹ و ۱۰ تاریخ ادبیات کودکان نوشته زهره قایینی و محمدهادی محمدی از انتشارات مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، از بین ۱۳۷ اثر راهیافته به مرحله اول داوری در گروه «کلیات و علوم انسانی و هنر»، به تنهایی به مرحله دوم داوری کتاب سال راه یافت و جایزه سی و سومین کتاب سال را از آن خود کرد.
این سه جلد که پس از گذشت شش سال از پایان کار پژوهش تاریخ ادبیات کودکان ایران پروانه نشر دریافت کرد، به لحاظ موضوعی به سیر گسترش فرهنگ و ادبیات کودکان بین سال های ١٣۴٠ تا ١٣۵٧ و پیدایش دو نهاد مرجع ادبیات کودکان یعنی شورای کتاب کودک و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می پردازد و اطلاعات کامل و جامعی را درباره جایگاه آموزش و پرورش، فرهنگ کودکی و ادبیات کودکان ایران ارائه می دهد.
مجموعه تاریخ ادبیات کودکان ایران، پژوهشی است جامع در۱۰ جلد که به تاریخ ادبیات کودکان از دوره باستان تا سال ۱۳۵۷ و عناصر و گونههای سازنده آن می پردازد.گروه پژوهشگران تاریخ ادبیات کودکان ایران، پیش طرح آن را در سال ۱۳۷۵ به تصویب رساندند و از سال ۱۳۷۶ کار نگارش مجموعه کتابهای مرجع را به همین نام آغاز کردند.
سرآغاز این طرح پژوهشی، ابتدای پیدایش مفهوم فرهنگ و ادب در ایران زمین، مقوله ادبیات شفاهی یا فرهنگ عامه و در بر گیرنده افسانهها، لالاییها و ترانههاست. در گستره فصلهای تاریخ ادبیات کودکان در دوران باستان، تاریخ ادبیات کودکان پس از اسلام، تاریخ ادبیات کودکان در دوران مشروطه، تاریخ ادبیات نو کودکان، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران بررسی میشود تا در بستر شرایط تاریخی جایگاه کودکان، دیدگاه جامعه و به ویژه نگاه هر دوران به کودک، آموزش و پرورش نو و ادبیاتی که در اختیار قرار میگرفت، بررسی و تحلیل شود.
توجه به کودک به عنوان موجودی متفاوت با بزرگسال با خواستها و نیازهای ویژه خود از چه زمان آغاز شد؟ دانشمندان و صاحبنظران، کودک و نیازهای او را چگونه تعریف میکردند؟ به راستی مبدا تاریخ ادبیات کودکان ایران از چه زمانی است؟ نخستین کتابهایی که برای کودکان نوشته شدهاند، مربوط به چه دورانهایی هستند؟
تاریخ ادبیات کودکان ایران تلاش کرده است با یاری گرفتن از اسناد معتبر تاریخی و دلایل علمی، به یک یک این پرسشها پاسخ دهد. بیگمان نخستین کتابهای کودکان ناگهان پدید نیامدهاند و در درازای تاریخ عواملی چون دگرگونی نگرشهای تربیتی و آموزشی، تداوم گرایش به افسانهها و قصههای عامیانه در میان کودکان و نوجوانان، ساده شدن نثر فارسی، نفوذ ادبیات امروزی ایران، ورود دستگاه چاپ به ایران و تولید کتاب در گسترهای بزرگتر، بنیادگذاری مدرسههای جدید در ایران، رشد روانشناسی کودک و توجه به نیازهای او از جمله عواملی هستند که به پدید آمدن مقوله «ادبیات اطفال» و انتشار اولین کتابهای کودکان کمک کردهاند.
تاریخ ادبیات کودکان ایران، پژوهشی فراگیر است، زیرا نه تنها از آغاز تاریخ شفاهی و باستان، مسیر شکلگیری ادبیات کودکان را پیگرفته است، بلکه ادبیات کودکان قومها و دینهای گوناگون ایران را از ادبیات آذری، کردی و… تا ادبیات آسوری، ارمنی، کلیمی و… مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است.
بر این اساس گفتگویی با گفتگو با زهره قایینی و محمدهادی محمدی، پدیدآورندگان این مجموعه انجام داده ایم و ایشان نیز مشترکاً به پرسشها پاسخ داده اند که در ذیل می آوریم و مطلب را آن گونه تمام می کنیم که ایشان به انجام رساندهاند
*از آنجا که این مجموعه یک مرجع و رفرنس برای پژوهشگران و علاقه مندان حوزه ادبیات کودک به حساب میآید، برای شروع گفتگو از توجه و استقبال محافل علمی و آکادمیک، از زمان چاپ نخستین جلد آن می پرسم که چگونه بوده است؟
ـ از هنگام انتشار جلد یک و دوم تاریخ ادبیات کودکان، نزدیک به پانزده سال میگذرد. در این ۱۵ سال جامعه دانشگاهی ایران گسترش یافته است. رشته ادبیات کودکان در دانشگاههایی مانند شیراز، شهید بهشتی و بسیاری از دانشگاههای آزاد و پیام نور راه اندازی شده است. مجموعه تاریخ ادبیات کودکان ایران اصلیترین کتاب مرجع نه تنها برای این رشته، بلکه برای رشتههایی مانند کتابداری و اطلاع رسانی، ادبیات، تصویرگری و حتی ایرانشناسی، جامعهشناسی و مردمشناسی است. بسیاری از دانشجویان در سطوح مختلف، نه فقط در ایران بلکه دانشجویان رشتههای ایرانشناسی و ادبیات فارسی و ادبیات کودکان در خارج از ایران نیز از این اثر بهره میبرند. اما اگر مفهوم محافل علمی و آکادمیک را کمی بازتر ببینیم، بسیاری از سازمانها و نهادهای آموزشی و پژوهشی نیز هستند که در بخشهای گوناگون از این اثر بهره میبرند. برای نمونه بخشهای پژوهشی در صدا و سیما و پژوهشگران منفرد به گستردگی از این اثر با توجه به هدفی که دارند استفاده میکنند.
*رقیب جدی به لحاظ محتوی برای این مجموعه وجود دارد؟
ـ طرح موضوع رقیب در فضای کار پژوهشی شاید روا نباشد. هنگامی که ما کار تاریخ ادبیات کودکان را شروع کردیم، پیشینه این کار چند مقاله کوتاه در این زمینه بود و کار چندانی در این زمینه نشده بود. توجه داشته باشید که موضوع تاریخ و تاریخنگاری در ایران چه در زمینه اجتماعی و چه در زمینه فرهنگی و ادبی، بازتابی از ناکارآمدی فضای آکادمیک و دانشگاهی ایران است. ما نیز کاری را آغاز کردیم که در کشورهایی که نظام دانشگاهی به مفهوم واقعی دارند یا با پشتیبانی این نهادها انجام میشود یا فضای مناسب و پژوهشگران و بودجه تحقیقاتی کافی که در اختیار پروژه پژوهشی قرار میگیرد کار را بسامان میرساند. ما اما این کار را بیرون از فضای آکادمیک و در فضایی بسیار محقر و با دستیارانی انجام دادیم که اگرچه پشتکار و عشق داشتند، اما از پیش در این زمینه تخصصی نداشتند. بودجه کارمان هم بسیار ناچیز بود و همین بودجه ناچیز را هم بیشتر از راه کارهای فرهنگی دیگر به دست میآوردیم.
در حقیقت این یک برداشت از تاریخ ادبیات کودکان ایران است. وجود برداشتها و نگرشهای دیگر در زمینه تاریخ فرهنگی و ادبی ضروری است به شرط این که معیارهای کار پژوهشی را رعایت کنند. در هنگامه کار ما، دو سه تن نیز به یادشان افتاد که میتوانند از منظرهای گوناگون تاریخ ادبیات کودکان این سرزمین را بنویسند یا به طور شفاهی آن را کار کنند که متأسفانه هیچ کدام از آنها آداب و اخلاق پژوهش حرفه ای را رعایت نکردند. درواقع یکی از دلایلی که سه جلد آخر این اثر به ناحق و بدون دلیل شش سال در بند اداره کتاب ارشاد حبس شد، لطف بی دریغ همین کسانی بود که حرکت خود را در بازداشتن از حرکت دیگران فرض میکردند. در این باره سخن بسیار است و بماند به وقتش. اما ما خود از هر پژوهشی که در این زمینه انجام شود، استقبال میکنیم و آن را نگاه تازه ای می دانیم به موضوع تاریخ فرهنگ و ادبیات کودکان این سرزمین.
*در انتخاب یک اثر به عنوان ادبیات کودک با چه سختیهایی مواجه بودید؟ منظورم ابهام یا سختی تعریف کودک، سن کودکی، ادبیات کودکان، دسترسی به منابع و مسائلی از این دست است.
ـ زمانی که ما کار پژوهش خود را آغاز کردیم یعنی از سال ۷۶ و ۱۳۷۵ خوشبختانه نهاد ادبیات کودکان یا نهادهای کودکی در ایران جا افتاده بودند و برای اثبات این که چه چیزهایی کتاب کودک است یا نیست، یا ادبیات کودکان چیست و چه چیزی نیست، کار دشواری نداشتیم. اما دشواری کار آن جا شروع میشد که میخواستیم خاستگاه و منشأ ادبیات کودکان را در تاریخ چند هزارساله این سرزمین بیابیم. خب از نظر گروهی از کسانی که مقوله ادبیات کودکان را نمیشناسند، چیزی به نام ادبیات کودکان در این سرزمین وجود نداشته است و این سوغات غربیان است. آخرین سخن در این زمینه مربوط به جلال الدین کزازی است که در گفتگو با خبرگزاری مهر (۳ اردیبهشت ۹۳) ادبیات کودکان را دستاورد غرب میداند. از این پژوهندگان یا استادان کم و بیش دیدهایم و برای اثبات این که سازوکارهای جامعه بشری پیش از دوره مدرن در همه جوامع یکسان بوده و تنها تفاوتهای اندکی را شاهد بودهایم، کارمان سخت نیست.
ادبیات کودکان در شکل شفاهی به صورت متلها و افسانهها در همه جوامع بشری وجود داشته و کارکردهای متعددی از جمله انتقال سنتهای فرهنگی و آموزش و سرگرمی را داشته است. ما در اثر خود این نکته را به روشنی آشکار کردهایم که ادبیات کودکان به عنوان یک پدیده و نه یک نهاد، در دوره پیش از مشروطه در جامعه ایران وجود داشته است و در دوره مشروطه به بعد تا دهه ۱۳۳۰ پایههای این نهاد ریخته شده است و در دهه ۱۳۴۰ این نهاد شکل گرفته است. اما در مورد دسترسی به منابع، این کار بیشتر به یک معجزه شبیه است تا کار عادی. برای نمونه همه جا گفتهایم و باز می گوییم، مهدی آذریزدی مجموعه بسیار ارزشمند کتابهای بچه خوانی خود را که شامل بیش از ۱۰۵ نسخه از کتابهای چاپ سنگی بود، همان آغاز کار برای همیشه در اختیار ما گذاشت که کار بررسی ادبیات کودکان در دوره پس از مشروطه را برای ما بسیار آسان کرد. دیگران هم از مجموعههای خود یا به مؤسسه کتاب اهدا کردند یا این که کتابهای خود را که بسیار نادر بود در اختیار ما گذاشتند که آنها را اسکن و کپی کنیم. خود همکاران ما هم در کتابخانههای تهران و شهرستانها بسیاری از نسخههای مورد نیاز ما را یافتند و در نتیجه، همه این زحمتها سبب شد اکنون مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان صاحب یک گنجینه بی نظیر از کتابهای کودکان از دوره مشروطه تا ۱۳۵۷ باشد که بخشی از آن باید در موزه ملی فرهنگ کودکی به نمایش گذاشته شود، البته اگر این شانس برای پایه گذاری این موزه به وجود آید.
*در تعریف ادبیات کودک چه معیارهایی را کنار گذاشتید تا بیشترین نمونهها را در این تاریخ ادبیات معرفی کنید؟ جا دارد به نمونه ای اشاره کنم: شما درخت آسوریک را کهنترین اثر معرفی کردهاید. حال آنکه این متن قطعاً برای کودکان نوشته نشده است. به دلایلی که میتوان برشمرد. ولی به لحاظ موضوعی میتواند یکی از نمونه متون کهن باشد که برای کودکان انتخاب و بازخوانی یا بازنویسی شود.بنابراین از منظر شما ادبیات کودکان یعنی آثاری که برای کودکان و به قصد کودکان نوشته شدهاند؟ یا آثاری که برای بزرگسالان نوشته شدهاند ولی میشود برای کودکان هم خوانده یا آموزانده شوند؟
ـ ما در تعریف ادبیات کودکان معیارسازی نکردیم که معیارهایی را کنار بگذاریم. احتمالا منظور شما این است که گشاده دستی کردیم تا برخی از آثار را در این محدوده ببینم. ما تا شاهد مثال تاریخی نداشتیم، هیچ اثری را در این محدوده قرار ندادیم. شما می دانید که در حوزه ادبیات کودکان به ویژه در شکل مدرن آن گاهی کتابی برای کودکان و نوجوانان نوشته نشده است، اما به سبب این که به طور طبیعی خوانندگان کودک و نوجوان آن را برگزیدهاند، اثری در این حوزه معرفی شده است. در مورد درخت آسوریک که شما نام میبرید، موضوع خیلی پیچیده است. از چند منظر پیچیده است که باید باز شود. نخست این که در تحلیلهایی که به سوی فرهنگ زنان و کودکان میرود، همیشه شما یک قرائت دارید که باید مراقب این قرائت باشید، آن هم قرائت مردسالارانه از تاریخ است. پیش از دوره مدرن شما قرائتی از برداشت زنان از تاریخ ندارید، زیرا اگر داشتید، مطمئن باشید که در آن جا میتوانستید سهم کودکان را در تاریخ ببینید. اما چون مردان بر پایه دیدگاه خود که آغشته به بسیاری از عوامل اجتماعی و اقتصادی بوده است، این دو گروه را همواره در حاشیه جامعه انسانی قرار دادهاند، باید این هوشیاری را داشت که آثار ندیده شده یا حذف شده در تاریخ را که متعلق به این گروه بوده است، ببینیم و از دست ندهیم. نکته دیگر که در جامعه ما رایج است و میان برخی از پژوهشگران و استادان دیده میشود، ناباوری به موضوع کودکان است. برای مثال بیشتر کسانی که درخت آسوریک را از جنبه مردمشناسی تحلیل کردهاند، مخاطب برای آنها بزرگسالان و البته مردان بوده است. به سببهای گوناگون که اینجا مجال باز کردن آن نیست، فرهیختگان ما نخستین کسانی هستند که تاریخ خود را حذف میکنند یا ندیده میگیرند و دلایل گوناگونی برای این موضوع وجود دارد که مهمترین آن فقدان فضای آکادمیک واقعی در این جامعه است. شما بارها از زبان رؤسا و برخی از کسانی که در دانشگاه آزاد فعال هستند، شنیدهاید که این دانشگاه را بزرگترین دانشگاه جهان خطاب میکنند. اما باید دید از میان هزاران رسالهای که هرسال دراین دانشگاه تولید میشود، چند هزارم آن ارزش انتشار دارد؛ یعنی مطلبی که بر دانش بشری چیزی افزون کند. در این فضا طبیعی است برخی ادعاها باورپذیر نباشد. در مورد درخت آسوریک برجستهترین شاهد که این اثر برای سدهها و هزارهها بخشی از فرهنگ ادبیات کودکان بوده است، چه چیزی بالاتر از این که این روایت در فرهنگ شفاهی مردم به ویژه در منطقه زاگرس به شکلهایی مانند مو و میش، رز و میش بوده، هم در مکتبخانهها تدریس میشده است و هم در مراسم گوناگون برای کودکان نقل میشده است. اما مهمترین سندی که پس از پژوهش اولیه ما به دست آمد، سندهایی از استرابو است. به گفته مری بویس، ایران شناس سرشناس «روشن است که از شعر آهنگین برای تدریس استفاده میشده است.» استرابو بهعلاوه این گفته که از آواز در تدریس استفاده میشده، نوشته است: «می گویند یک آواز ایرانی وجود دارد که درآن از ۳۶۰ مورد استفاده از درخت خرما نام برده شده است» (دو گفتار درباره خنیاگری و موسیقی ایران، مری بویس و هنری جورج فارمر، انتشارات آگاه). تدریس نسخههای دیگر از درخت آسوریک در مکتبخانهها با آن چه که تاریخ نگار یونانی بیش از دو هزارسال پیش به آن اشاره کرده است، چه چیزی را ثابت میکند؟ مگر این که ما بپذیریم که در آن زمان تنها بزرگسالان آموزش میدیدهاند و کودکان از آموزش محروم بودهاند.
*آیا قصد دارید از سال ۵۷ فراتر بیایید و مجلدها را بیشتر کنید؟
ـ ما دوست داریم که روزگاری مؤسسه ما این کار را در زمان خود انجام دهد، چه ما باشیم و چه نباشیم. اما بیایید منصف باشیم. خلق چنین اثری که بخشی ازآن در یک زیرزمین انجام شده است که نفس کشیدن هم در آن سخت بوده و نگهداری دهها هزار سند در همین زیرزمین که با یک زمین لرزه مهیب و محتمل تا همین سال گذشته ممکن بود همه آن چیزهایی که میراث بی بدیل این مردم است از بین برود، اما اکنون به لطف یک بانو و آقای شیفته فرهنگ ایران به یک ساختمان ضدزلزله منتقل شده است، کار آسانی نبوده است که بخواهیم ادعا کنیم که میتوانیم بزرگتر از آن را انجام دهیم.
نیز برای تاریخ نوشتن باید محتوای تاریخی داشت. محتوای تاریخی این سه دهه بیش از بیست هزار جلد کتاب است،فقط کتاب! یادمان باشد که کنار این کتابها، هزاران سند نیز باید دیده شود. نوشتن تاریخ امکانات، بی طرفی عالمانه و سعه صدر میخواهد. گذر زمان و کسب تجربه، به ما آن دو مؤلفه آخری را داده است، اما امکانات چه؟ بارها فریاد زدهایم و خون دل خوردهایم که تهران با جمعیتی بالای ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر یک موزه ویژه کودکان ندارد. تحلیل تاریخ از دل موزه در میآید و ارتباط تنگاتنگی با آن دارد؛ آن هم موزه ای که بخش پژوهش و کتابخانه مجهزی داشته باشد. در این شهری که هرگوشهاش فضاهای خالی غیرمؤثر افتاده است، آیا کسی پیدا میشود که دل به کودکان و فرهنگ آنها سپرده باشد؟روی سخنمان با شهردار تهران و ریاست سازمان میراث فرهنگی است. اگر دلتان میخواهد تاریخ ادبیات کودکان مجلدهای دیگری داشته باشد، ابتدا زمینههای آن را فراهم کنید.
*انتخاب عکسهای روی جلد بر چه اساسی بودهاند؟ چرا در بعضی مجلدها درباره عکس پشت جلد توضیح ندادهاید؟
ـ تصویرهای روی جلد برپایه نسبت فرهنگی محتوای جلد با روی جلد است. اگر جلد اول را نگاه کنید، تصویر روی آن یکی از شاهکارهای هنر ایرانی است. زنی که به یک کودک بازیچه میدهد، آن هم در نقش یک پرنده. این طرح روی نگین انگشتری حک شده است که اکنون در موزه انگلیس(British Museum) نگهداری میشود. این اثر یک شاهکار بی بدیل از فرهنگ ما است و میتوان درباره همین تصویر بسیار چیزها آموخت و نوشت. تصویر کتاب دوم مینیاتوری از مادر و کودک است که به دو دوره اسلامی پیوند میخورد. جلدهای ۳ تا ۷ نیز بازتاب دهنده روزگار خود هستند و در حقیقت هرجلد نمایانگر آن چیزهایی است در آن جلد آمده است و دارای ارجاع هستند. تصویر برخی از جلدها مانند سه جلد آخر چون بیشتر ترکیبی از تصویرهای گوناگون البته در پیوند با اندورن همان جلد است، قابل ارجاع نبودند.
*آیا همه بخشهایی که مد نظرتان بوده است در تاریخ ادبیات کودکان ایران از باستان تا ۵۷، معرفی شوند، در مجلدها چاپ شدهاند یا موارد محذوف وجود دارد؟ چنانچه بله مثال بزنید و بفرمایید چرا حذف کردهاید یا حذف شدهاند؟
ـ خوشبختانه ما همه آنچه در نظر داشتهایم در این ده جلد آوردهایم. آن چیزی را هم که در سال ۸۶ در معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ابتدا بررسی کردند، موارد بسیار ناچیز و اندکی برای حذف شدن بود که از نظر ما پذیرفتنی نبود. در آن پاییز غم انگیز سال ۸۶ یکی از ما (محمدی) به دفتر آقای محسن پرویز رفتیم که این چند مورد ناچیز را حل کنیم که گویا نمیدانستیم داریم با خود چه میکنیم. از آن پس سه جلد آخر به بند افتاد. چند باری با واسطه وبی واسطه به ما گفتند که حاضرند اجازه نشر دهند، آخرین مورد آن بیشتر خودکُشتن یک اثر بود. برای نمونه بررس خواسته بود که نیمی از جلد ۸ را که ۴۵۰ صفحه بود حذف کنیم تا اجازه انتشار صادر شود؛ تا سال ۹۲ که دولت تازه روی کار آمد و جناب آقای صالحی، معاون فرهنگی وزارت ارشاد شد. برخورد فرهنگ مدار ایشان و همکارانشان با این اثر که میدانستند بدون هیچ دلیلی گرفتار شده است راه را آسان کرد و سه جلد آخر نیز منتشر شد. اثر خود نشان داد که چیزی جز یک پژوهش ناب نیست که دیگران میخواستند آن را ناکام بگذارند.ما همواره کوشیده بودیم در این اثر، بزرگی سرزمین و ژرفای فرهنگ آن را به نمایش بگذاریم. هیچ قصد دیگری هم نداشتیم. اگر دیگرانی هستند که از کم عمقی این فرهنگ شاد میزیند ما را با آنها کاری نیست.