در کتاب تاریخمان قصه نمی‌گوییم

تاریخ ادبیات کودکان ایران طرح جامعی است که یک گروه پژوهشی چند سالی را به تحقیق درباره آن پرداخته است و دو جلد نخست آن در اردیبهشت ماه گذشته در نمایشگاه بین‌المللی کتاب عرض شد. جلد نخست به ادبیات شفاهی و ادبیات کودکان در دوران باستان، و جلد دوم به ادبیات کودکان پس از اسلام اختصاص دارد. به مناسبت انتشار دفترهای نخست این مجموعه با پدید‌آورندگان آن، محمد هادی محمدی و زهره قایینی، به گفت و گو نشستیم.

همان طور که خودتان هم در مقدمه کتاب گفته‌اید، تا به حال جز در رساله‌ها و پایان‌نامه‌ها، کمتر از این زاویه به ادبیات کودکان نگاه شده، فکر تدوین چنین مجموعه‌ای از کجا آمد؟
محمدی: راستش، این مسئله خودش یک تاریخچه دارد. من و خانم قایینی سال‌ها در شورای کتاب کودک همکار بودیم. من زیاد کار تئوریک می‌کردم و ایشان هم مثل من درگیر کارهای پژوهشی بودند. خانم قایینی یکی دو سفر به مراکز فرهنگی اروپا و بعد هم ژاپن داشتند. هرقدر که بیشتر بررسی می‌کردند، می‌دیدند خلأ بزرگی در ادبیات کودکان ایران هست به اسم تاریخ. بارها این موضوع را با من مطرح کردند که باید روی تاریخ کار کنیم چون تاریخ هسته اصلی ادبیات کودکان یا هر پدیده ادبی دیگری است. به هر حال، در چندین جلسه‌ای که گفت‌وگو شد، من کم‌کم متوجه این موضوع شدم و می‌توانم این طور نتیجه بگیرم که فکر اولیه و اصلی را خانم قایینی مطرح کردند؛ نه به طور تصادفی، بلک با مطالعه.

به این مسئله هم اشاره کرده‌اید که نظر غالب این است که ادبیات کودکان در ایران پدیده جدیدی است. شاید نظر عمومی این است که اصولاً تاریخی نداریم که دنبالش برویم و چنین کتاب تاریخی استخراج کنیم. شما در این مجموعه عملاً ثابت کرده‌اید که ما در این زمینه تاریخی داریم که خیلی هم قدمت دارد و به دوران باستان می‌رسد. 
قایینی: بله، درست است. این بر می‌گردد به این که پیش از این در زمینه تاریخ ادبیات کودکان ایران پژوهش گسترده‌ای انجام نشده بود. اسناد تاریخی همه را مبهوت می‌کند. حتی خود ما را.

در آغاز، چه تصویری از وسعت کار داشتید؟ 
قایینی: صحبت اولیه ما این بود که جلد اول را اختصاص بدهیم به تاریخ ادبیات کودکان پیش از ۱۳۵۷، و یک جلد هم برای بعد از ۱۳۵۷ باشد. پس از چندی به این فکر افتادیم که این تحقیق را از اول تاریخ انجام بدهیم. ادبیات شفاهی را آقای محمدی به عهده گرفتند که پیش از این در زمینه افسانه‌ها کار کرده بودند، و قرار شد من هم در کتابخانه‌ها به دنبال اسناد باشم. پس از چندی جست‌وجو، دیدیم که لابه‌لای اسناد می‌شود رد این ادبیات را پیدا کرد. بعد به این فکر افتادیم که جایگاه کودک را در ادبیات پیدا کنیم. مثلاً بفهمیم که فلان اندرزنامه در دوره باستان چرا برای کودکان وجود داشته و آیا جزء ادبیات کودکان هست یا نه. با آن تعریفی که امروز از ادبیات کودکان داریم نمی‌توانستیم به سراغ ادبیات کودکان در دوره باستان برویم. باید به تاریخ عمومی آن دوره مراجعه می‌کردیم و جایگاه کودک و وضعیت کودکان را در آن دوره مطالعه می‌کردیم و اسناد را مطابق با آن شرایط می‌سنجیدیم. باید ابتدا از کل به جزء‌ می‌رفتیم و سپس از جزء به کل. بعد هم نتیجه می‌گرفتیم که این اسناد به کودک تعلق داشته و این تنها خواندنی کودکان و به عبارتی ادبیات کودکان بوده است. این مسیر را در دوره اسلامی هم طی کردیم. فکر می‌کردیم در آن دوره به هیچ وجه ادبیاتی برای کودک وجود نداشته است. اما با بررسی‌های زیاد توانستیم اثبات کنیم که بخشی از ادبیات دوره اسلامی برای کودکان بوده یا کودکان از آن بهره می‌گرفتند.

به نظر می‌رسد زمینه پژوهش شما بسیار دست‌نخورده و بکر است؛ از یک طرف برای پیدا کردن اسناد مشکل دارید و از طرف دیگر محدوده کار بسیار گسترده است.
محمدی: لازم است در اینجا توضیحی راجع به ماهیت این پژوهش بدهم. گروه پژوهشی ما، یعنی تمام کسانی که اینجا کار می‌کنند، از یک موضوع بسیار هیجان‌زده هستند. آن هم این است که ـ می‌توانم بدون اغراق بگویم ـ یک گروه پژوهشی ایرانی پدیده‌ای به این گستردگی را بررسی می‌کند که ایران‌شناس‌ها و کسانی که در غرب در زمینه ادبیات ایران کار کرده‌اند سراغش نرفته‌اند. ما اکنون متوجه گستردگی کار هستیم و از طرفی هم بکر بودن این پژوهش در ما هیجانی ایجاد کرده و همین سبب شده که با انرژی بیشتری سراغ کار برویم. الان می‌توانیم بگوییم که وسعت کار خیلی زیاد است. به عنوان نمونه، بد نیست درباره دوره مشروطیت بیشتر توضیح بدهم. شاید شاه‌بیت این پژوهش ما آن جلدهایی باشد که درباره مشروطیت است. ما از وجود چنین اسنادی کاملاً غافل بودیم و جامعه فرهنگی ایران نسبت به این اسناد بی‌اعتنا بوده. در بعضی از اسنادی که از این دوره به دست می‌آوریم، صراحتاً قید شده «مخصوص اطفال». شاید اسناد دیگری هم بوده و از بین رفته. امیدواریم اینها را در کتابخانه‌های خصوصی یا در مراکز فرهنگی دیگر پیدا کنیم.

اشاره کردید که ایران‌شناس‌ها و پژوهشگران به این زمینه توجه نداشته و سراغ آن نرفته‌اند. این از یک طرف می‌تواند نشانه این باشد که به پدیده ادبیات کودک بی‌توجه بوده‌اند و از طرف دیگر ممکن است شما را با مشکل انکار کارتان مواجه کند. تا به حال با چنین مسئله‌ای مواجه شده‌اید؟ مثلاً با شما این طور برخورد شده که دارید با یک پیش‌فرض جلو می‌روید و چیزهایی را در حیطه ادبیات کودک جای می‌دهید که شاید ادبیات کودک نباشد؟
 قایینی: در مورد بخش اول صحبتتان باید بگویم که بی‌توجهی به ادبیات کودکان یک پدیده جهانی است. در همه جای دنیا، هر آنچه به ادبیات کودکان مربوط می‌شود اهمیت کمتری دارد، چه کار آنهایی که پژوهش می‌کنند و چه کار کسانی که برای کودکان می‌نویسند و تصویرگری می‌کنند.
اما در مورد انکار نتایج این پژوهش. ببینید، در دوره اسلامی ما با این مسئله مواجه بودیم. برخی از متونی که ادعا می‌کنیم کودکان می‌خوانده‌اند به نظر دیگران ادبیات کودک نبوده است. بنابراین باید دلایل محکمی می‌آوردیم. ما پنج شش عامل را اسم برده‌ایم و گفته‌ایم هر سندی که این ویژگی‌ها را داشته در رده ادبیات کودکان بوده است. در مقدمه برخی از کتاب‌های این دوره به روشنی اشاره شده که خُرد و کلان، خردسال و بزرگسال، این را مطالعه کنند؛ یا برخی اندرزنامه‌ها اصلاً خطاب به کودکان بوده است. در دوره مشروطیت سندهای بسیار گویاتری وجود دارد. شروع ترجمه در ادبیات کودکان از دوره مشروطیت است. رفتیم سراغ آثار ژول ورن یا مثلاً سفرهای گالیور. می‌دانستیم که در غرب هم ابتدا این آثار برای کودکان نوشته نشده بود ولی کودکان و نوجوانان جلب آنها شدند و اینها را از‌ آن خود کردند. محمد طاهر میرزا، شاهزاده قاجاری، برخی از این کتاب‌ها را به فارسی ترجمه کرد، اما سندی نداشتیم که این آثار به کودکان تعلق داشته است. همین هفته پیش، دو سند پیدا کردیم که در آنها مشخصاً اشاره شده که اینها برای کودکان ترجمه شده است. در واقع، اسناد به قدری گویاست که اصلاً جایی برای مجادله باقی نمی‌ماند.
محمدی: من می‌خواهم توضیحی بدهم راجع به این مسئله انکار که شما مطرح کردید. موضوع خیلی مهم است؛ خانم قایینی از یک زاویه آن را دیدند، من هم دوست دارم از زاویه دیگری ببینم. در مقدمه کتابمان گفته‌ایم که با احساساتمان تاریخ‌نگاری نکرده‌ایم. ما درد مسئله تاریخ‌نگاری را در ایران دیدیم. در مقدمه، باز هم اشاره کردهیم که مثلاً وقتی ایرانیان می‌خواهند تاریخ ایران باستان را بنویسند، دچار پدیده باستان‌گرایی می‌شوند. خیال می‌کنند عصر طلایی بی‌عیب و نقصی بوده که در دوره بعد، یعنی دوره پس از اسلام، از بین رفته. در حالی که اصلاً این طور نیست. تاریخ پر از فراز و نشیب بوده. دوره ایران باستان هم نقطه ضعف‌های خودش را داشته. بنابراین، در تاریخ‌نگاری سعی نکردیم احساساتی باشیم. یعنی اگر دیدیم متنی وزن و آهنگش با کودک همسویی دارد، بیاییم خودمان فرضیه‌سازی کنیم که متعلق به کودک است.

می‌توانید یک نمونه ذکر کنید؟
محمدی: مثلاً در مورد دوره باستان ادعا کرده‌ایم که درخت آسوریک یکی از کهن‌ترین متون کودکان است. تا زمانی که متون موازی این متن را در ادبیات مکتب‌خانه‌ای پیدا نکردیم، نمی‌توانستیم این فرض را مطرح کنیم. حتی از استریو، مورخ و جغرافی‌دان یونانی، سندی پیدا کرده‌ایم که اشاره می‌کند چنین کتابی را در مدارس آموزش می‌دادند. در آن دوره، ادبیات و آموزش و پرورش در هم تنیده شده بود. حتی در دوره اسلامی، که اثبات این مسائل خیلی سخت بود، مثلاً بهارستان جامی را داریم. هیچ سندی گویاتر از مقدمه خود جامی نیست که اشاره می‌کند این را من برای کودکم نوشته‌ام. در مورد دوره اسلامی، به مقدمه‌های این قبیل کتاب‌ها یا اسنادی که در اندرزنامه‌ها به نوعی به آنها اشاره شده بسیار توجه کرده‌ایم. مثلاً در بعضی اندرزنامه‌ها آمده که کودکان باید چه کتاب‌هایی را بخوانند و آنها را به صراحت مثلاً از خواندن منظومه‌های عشقی منع کرده‌اند.

می‌خواستم به طور مشخص درباره تحقیقتان در دوره باستان سؤال کنم. این تحقیق به چه صورت بوده و چه طور توانستید ادبیات کودکان را در این دوره پی بگیرید؟
محمدی: همان طور که خانم قایینی هم در بخشی از صحبت‌هایشان گفتند، مفهوم ادبیات کودکان در طول تاریخ پیوسته در تغییر بوده. نمی‌توانیم درکی را که از ادبیات کودکان امروز داریم صد در صد منطبق کنیم بر درکی که مثلاً در دوره اسلامی یا در دوره باستان وجود داشته. اصولاً نگاه به کودک در دوران باستان یا در دوره اسلامی آن نگاهی نیست که امروز آموزش و پرورش به کودک دارد. آنها از همان اول می‌خواستند کودک را یک بزرگسال مطلوب خودشان بسازند، یعنی اگر قرار بوده جنگاور باشد، او را همان طور پرورش می‌دادند. مثلاً اسنادی پیدا کردیم از دوره هخامنشی که نشان می‌دهد کودکان را چگونه آموزش می‌داده‌اند. یکی از پدیده‌های خیلی جالبی که در تاریخ ادبیات کودکان بحثش را کردیم کلیله و دمنه بود. ما می‌دانستیم در طول تاریخ از کلیله و دمنه برای آموزش کودکان استفاده می‌کردند، چه در مکتب‌خانه و چه در خانه. و در مقدمه کلیله و دمنه به صراحت آمده‌ که برای خرد و کلان است. کلیله و دمنه را پی گرفتیم، یعنی رفتیم اسناد مربوط به پنجاتنترا را پیدا کردیم. در اسناد هندی، که البته دکتر محجوب به فارسی ترجمه کرده‌اند، دیدیم که به فلسفه داستان کلیله و دمنه اشاره شده و می‌گوید شاهزاده‌هایی داشته‌اند که نمی‌شد به طور رسمی تربیتشان کرد. کسی آمد و ادعا کرد که در کمترین مدت آنها را تربیت می‌کند. گفتند از چه طریقی، گفت از طریق متون ادبی. خود این سند نشان می‌دهد چه‌قدر آگاه بودند به این که کودک را هم آموزش بدهند هم پرورش.
اما در کنار آن، کودک ادبیات شفاهی هم داشته. به نظر من، مهم‌ترین قسمت این کار ادبیات شفاهی کودک است. حجم ادبیات شفاهی شاید چندین برابر ادبیات رسمی باشد. مثلاً صادق هدایت متَل‌ها را بررسی کرده؛ آمده ساخت شعری یک متل را گرفته با ساخت شعری یکی از متن‌های موزون اوستا کنار هم قرار داده و ویژگی‌هایش را پیدا کرده. یعنی کسانی از جنبه زبان‌شناسی به دنبال ریشه متل‌های کودکان رفته‌اند. با روش اسطوره‌شناسی هم می‌توانیم سراغ متل برویم. مثلاً عمو زنجیرباف یا متل‌های دیگر. وقتی اینها را از جنبه مفهومی تحلیل می‌کنیم، به مسائل اسطوره‌شناسی برمی‌خوریم. یونانیان هم در این زمینه خیلی به ما کمک کرده‌اند؛ مثلاً افلاطون در کتاب جمهور به صراحت اشاره می‌کند که ایرانی‌ها از شیوه افسانه‌ گفتن استفاده می‌کنند. این سندها برای ما فوق‌العاده مهم بود، از این نظر که بتوانیم ثابت کنیم که در آن دوره ادبیات کودکان وجود داشته.

در مورد چه دوره‌ای از نظر منابع با مشکل بیشتری مواجه شدید؟
 قایینی: کار ما هنوز به پایان نرسیده که بتوانم قضاوت کنم. هر دوره‌ای ویژگی‌های خودش را دارد. در مورد دوره مشروطه باید ثابت می‌کردیم که این اسناد برای کودکان بوده یا خیر،‌ و همچنین پیدا کردن سند کار دشواری بود. فکر می‌کنم دوره مشروطه در کار ما یک دوره خاص بود. الان که داریم کار جست‌وجو را انجام می‌دهیم، فکر می‌کنم دوره مشروطه تا ۱۳۴۰ بیشترین انرژی را می‌گیرد. از ۱۳۴۰ به بعد اسنادی در کتابخانه‌ها موجود است و تا حدودی کار شده، حالا نه کار تحلیلی ولی به هر حال کار کتاب‌شناسی. هنوز که هنوز است نمی‌توانیم قاطع بگوییم همه چیز را دیده‌ایم ـ بعد از این همه جست‌وجو در کتابخانه‌های تهران و شهرستان‌ها و چه در کتابخانه‌ها و مجموعه‌های شخصی. البته لازم است در اینجا از آقای مهدی آذریزدی تشکر کنیم که در واقع پیدا کردن اسناد بخش مهمی از ادبیات مکتب‌خانه‌ای را مدیون ایشان هستیم. مقاله‌ای از آقای محجوب خوانده بودیم که اشاره کرده بودند آقای آذریزدی در یک دوره کتاب‌های مکتب‌خانه‌ای و ورقی را جمع‌آوری کرده‌اند. فقط یک نامه به ایشان در یزد نوشتیم. بعد از ۱۰ روز، بسته‌ای از طریق پست به دستمان رسید و ایشان حدود ۱۰۵ کتاب ورقی و مکتب‌خانه‌ای را در اختیار ما گذاشتند تا آنها را بخوانیم و تحلیل کنیم.

به نظر می‌آید شما برای بررسی هر دوره ابتدا به خصوصیات آن دوره و به وضعیت کودک در آن دوره پرداخته‌اید و بعد به آموزش و پرورش و ادبیات کودک. این الگو را برای سهولت کار و پیشرفت پژوهش انتخاب کردید؟
 محمدی: ما از همان اول که کار را شروع کردیم، به یک راهبرد نیاز داشتیم. روش تحقیق در کار پژوهش ما خیلی مهم بوده، البته در مقدمه کتاب این نکته را شرح داده‌ایم. الان فقط می‌توانم این توضیح را بدهم که ما باید جایگاه کودک را پیدا می‌کردیم. ادبیات کودکان سامانی است در تعامل با سامان دیگر مثل آموزش و پرورش. به یقین می‌‌گوییم که هر کسی بخواهد تاریخ ادبیات کودکان ایران یا هر جای دیگر را بررسی کند، باید آن را با پدیده آموزش و پرورش درگیر کند. ما در کل تاریخمان سه جریان فرهنگی داشتیم ـ پیش از اسلام، بعد از اسلام، و دوره مشروطیت ـ که هر کدام برای خود در پرورش کودک فلسفه‌ای داشتند، و به همین دلیل طبیعتاً ادبیاتی هم که ارائه می‌کردند شکل خاصی داشته است. همه اینها باعث می‌شود صرفاً متن را نبینیم و آن را در کنار پدیده‌های دیگری درنظر بگیریم که می‌تواند به نحوی آن متن را عینی کند و جایگاهش را مشخص کند.
وقتی می‌خواستیم بستر عینی ادبیات کودکان را ببینیم، باید بستر تاریخی و اجتماعی آن را می‌دیدیم. ادبیات کودکان خودش یک سامان است، آموزش و پرورش هم یک سامان، این دو سامان در یک سامانه با یک سامان کلان‌تری، که نظام اجتماعی ایران باشد، قرار دارد. همیشه عواملی مثل دین، فرمانروایان، توده مردم، فیلسوف‌ها یا نظریه‌پردازها بر آموزش و پرورش تأثیر می‌گذاشتند. و به همین ترتیب، بر ادبیات کودکان هم تأثیر می‌گذاشتند. بنابراین در راهبردهای خودمان شیوه‌ای انتخاب کردیم که درک ادبیات کودکان را در هر دوره‌ای آسان کند. قانون از کل به جزء را در کلیت به کار گرفتیم؛ یعنی اول دوره عمومی را توصیف می‌کنیم، بعد وضعیت فرهنگی را، بعد وضعیت کودک را در آن دوره و بعد این که کودک چگونه آموزش و پرورشی داشته. همیشه این چهار عامل را طی کرده‌ایم تا رسیده‌ایم به پدیده ادبیات.
قایینی: در پاسخ به این سؤال شم که چرا از تاریخ عمومی شروع کردیم می‌خواهم مثالی از دوره مشروطه بزنم و نشان بدهم که چه‌طور خودِ کار هم ما را به این سمت می‌کشاند. فرض کنید می‌خواهید راجع به ادبیات کودکان دوران مشروطیت صحبت کنید. اولین کتاب‌هایی که به وجود آمده در واقع برای مقابله با افسانه‌ها بوده که آنها را لاطائلات می‌نامیدند. این سیاستمداران و متفکران دوره مشروطه بودن که به فکر تدوین و ترجمه این کتاب‌ها افتادند، چون برای کودکان ایران، و به خصوص فرزندان خودشان، کتابی وجود نداشت. بار آموزشی این کتابها بسیار قوی بود و اصولاً می‌توانیم بگوییم ادبیات آموزشی و تعلیماتی از دل آموزش و پرورش نو را در مقابل آموزش و پرورش مکتب‌خانه‌ای قرار می‌دادیم و به دنبال آن می‌دیدیم که متفکران دوره مشروطه، یعنی تجددخواه‌ها، چه اندیشه‌ای داشتند که به چنین نتیجه‌ای رسیدند. همه اینها با هم پیوند داشت. نمی‌توانستیم به روزنامه‌های دوره مشروطه مراجعه نکنیم، چون در آنها سندهایی وجود داشت که دیدگاه این افراد را از جنبه فرهنگی با تمام زوایای آن در کنار هم ببینیم. اگر می‌دیدیم، کارمان ناقص بود.

این الگو همیشه پاسخ داده؟ یعنی توانسته‌اید از این طریق به نتیجه برسید؟
محمدی: بازخورد این کتاب در جامعه‌ برای ما خیلی جالب بوده، یعنی ما را تا حد زیادی راضی کرده. می‌بینیم کسانی که به کتاب رجوع می‌کنند احساسشان این است که نه تنها ادبیات کودکان را می‌فهمند، بلکه تا حدی با تاریخ عمومی و فرهنگ ایران و به ویژه وضعیت کودکان و آموزش و پرورش هم آشنا می‌شوند. خوب، این شیوه تنه اصلی متن بوده. در کنار آن، برای آسان کردن کارِ پیدا کردن اسناد پراکنده، شیوه دیگری هم انتخاب کردیم. همیشه در کنار متن اصلی متن حاشیه هم داریم. در متن حاشیه، بخش‌هایی از سندها را ارائه داده‌ایم. اتفاقاً الان مکرراً به ما می‌گویند که کتاب تاریخ ادبیات کودکان به خاطر این حاشیه‌ها خیلی خواندنی است. مثلاً ما «دویدم و دویم» را فقط تحلیل تاریخی و ادبی نکردیم، بلکه هفت هشت روایت از آن را آوردیم. همین کار سبب شده که دانش‌آموزان خیلی با علاقه سراغ این اثر بروند.

پس دانش‌آموزان هم مخاطب این کتاب هستند؟
قایینی: حقیقت این است که روزی که این کتاب را می‌نوشتیم، فکر می‌کردیم فقط برای دبیران، استادان و دانشجویان است. ولی در نمایشگاه بین‌المللی کتاب که آن را عرضه کردیم، دیدیم که دانش‌آموزان استقبال خیلی خوبی کردند. فکر می‌کنیم متن تاریخ ادبیات کودکان به دلیل همین متون حاشیه‌ای خیلی خواندنی شده است. الان به این نتیجه رسیده‌ایم که تاریخ ادبیات کودکان می‌تواند یک متن مرجع باشد که به نظر ما وجودش در هر دبستان، دبیرستان و دانشگاه ضروری است.

شیوه کار شما صرفاً مبتنی بر گردآوری و ارائه اطلاعات بوده؟
محمدی: نه، ما سعی کردیم در تمام مقاطع هم تحلیل تاریخی کنیم، و هم تا حد ممکن تحلیل ادبی ارائه بدهیم. یعنی اگر با ساختار متن‌ها رو‌به‌رو هستیم، تحلیل کنیم که این متن‌ها چه ویژگی‌هایی داشته‌اند. همین سبب می‌شود که در کتاب تاریخمان قصه نگوییم، قصه‌نویسی نکنیم، بلکه نوعی کار ارائه بدهیم که برای مخاطب‌هایمان مفیدتر باشد. مثلاً در مورد دوره‌های بعدی با کسانی که شاهدان زنده تاریخ هستند گفت‌وگو کرده‌ایم؛ از جمله با آقای مهدی آذریزدی، خانم پروین دولت‌آبادی، خانم توران میرهادی و … این گفت‌وگوها دیدگاه‌های دیگری را در کنار دیدگاه‌های ما به خوانندگان ارائه می‌کند.

الان چه مقدار از کار انجام شده و چه قدر باقی مانده؟
محمدی: ابتدا کار را به دو بخش تقسیم کردیم: از دوران باستان تا ۱۳۵۷ ـ که بخش اول کار است ـ و از ۱۳۵۷ تا امروز ـ که بخش دوم کار است. همین‌جا بگویم که ما فعلاً طرحی برای ادبیات کودکان پس از انقلاب نداریم، چون کار فوق‌العاده گسترده‌ای است. از سال ۷۵، ۷۶ که شروع کردیم، تا به حال دو جلد منتشر شده؛ جلدهای سوم و چهارم اواخر پاییز یا اوایل زمستان منتشر خواهدشد، یعنی قطعاً در سال ۸۰ منتشر می‌شود. البته به احتمال زیاد دوره مشروطیت به دو جلد تبدیل می‌شود، چون همین الان اسناد ما خیلی زیاد شده و احتمالاً دارد دوره مشروطیت را، که قبلاً یک جلد برای آن در نظر گرفته‌ بودیم، در دو جلد منتشر کنیم. دوره بعدی از ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۰ است که خودش در یک کتاب منتشر خواهد شد. بخشی از کار آن انجام شده و می‌توانیم بگوییم این کتاب هم به طور قطع، برای نمایشگاه کتاب آینده، یعنی سال ۱۳۸۱، آماده می‌شود. بعد می‌ماند از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ که در حال حاضر داریم مقدمات کار را فراهم می‌کنیم.

شیوه کار شما با گروه پژوهشی به چه صورت است؟
محمدی: حقیقتش این است که ما داریم یک پژوهش گروهی را تجربه می‌کنیم که هزینه‌های آن به طور خصوصی تأمین می‌شود. ما روزبه‌روز از این گروه پژوهشی چیزهای بیشتری یاد می‌گیریم. دوست دارم بگویم که الان این کار دیگر متعلق به من و خانم قایینی نیست؛ این کار متعلق به گروه پژوهشی گسترده‌ای است که می‌روند به کتابخانه‌ها، زحمت می‌کشند و تحقیق می‌کنند. این گروه نقش خیلی مؤثری در ادامه کار ما دارد. ویژگی دیگر کارمان این است که نه تنها کار پژوهشی را اینجا انجام می‌دهیم، بلکه کار آماده‌سازی نشر را هم در همین دفتر انجام می‌دهیم، چون دلمان می‌خواهد کتابمان با کیفیت خوبی منتشر شود. نکته دیگری که لازم می‌بینم ذکر کنم این است که ما سعی نکردیم پژوهش به این گستردگی را به دولت تحمیل کنیم، چون می‌دانستیم وقتی پژوهشی دولتی بشود، دیگر از اختیار آدم خارج می‌شود. بنابراین تمام تلاشمان را برای پیدا کردن حامیان مالی خصوصی به کار بردیم. در دوره سه ساله نخست، خودمان تمامی هزینه‌های پژوهش را تأمین کردیم که این کار فشار زیادی به ما وارد می‌کرد، پس از آن خوشبختانه پشتیبانان خصوصی ما را تأمین کردند و تا الان کار را پیش بردیم، امیدوارم در آینده هم مشکلی نداشته باشیم.

در زمینه توزیع و فروش کتاب با چه مسائلی مواجه شدید؟
محمدی: طبق معمول هر جا به مشکلی برخوردیم، سعی کردیم منفعل نباشیم؛ در توزیع هم صدها مشکل برایمان پیش آمد. می‌دانستیم سرمایه‌ای که برای کتاب‌های یک و دو خرج شده باید بلافاصله برگردد تا بتوانیم برای چاپ کتاب‌های بعدی هزینه کنیم. همان طور که می‌دانید، مسئله پخش در ایران بسیار بحرانی است. پخش کننده می‌خواهد ۳۵، ۴۰ یا ۴۵ درصد از پشت جلد کسر کند و کتاب را از آدم بگیرد، هیچ تعهدی هم ندارد که آن را به طور قطع می‌خرد. ما خودمان رأساً به کتابفروشی‌ها مراجعه کردیم. ولی می‌توانم بگویم اکثر کتابفروشی‌ها این کتاب را پشت ویترین نگذاشتند. به این ترتیب، دیدیم که در پخش این کتاب هم باید از حمایت مردمی استفاده کنیم. طرح مروج‌ها را مطرح کردیم، یعنی کسانی که به ادبیات کودکان علاقه دارند. به عبارت دیگر، کسانی که علاقه دارند باید این کتاب را به خانواده‌شان ببرند. خوشبختانه طرح ما خیلی موفق بوده، اگرچه مروجان ما خیلی محدود هستند. سعی  کردیم در این طرح امتیازی هم برای مخاطب قائل شویم، یعنی ۱۰ درصد هم برای مروج کنار می‌گذاریم. هر مروجی که ۱۱ دوره کتاب بفروشد یک دوره کتاب برای خودش است. تا زمانی که مسئله پخش کتاب به طور اصولی حل نشود، تلاش می‌کنیم برای توزیع کتاب‌هایمان از شیوه‌های مردمی استفاده کنیم.

طرح‌های دیگر هم در دست دارید؟
محمدی: در کنار کار تاریخ ادبیات کودکان متوجه شدیم که این کار می‌تواند در پیوند کودکان، چه در ایران و چه در خارج کشور، خیلی تأثیرگذار باشد. الان تعداد زیادی از بچه‌های ایرانی در خارج از کشور در شرایطی به سر می‌برند که از فرهنگ مادری خود دور هستند یا این تعامل فرهنگی را با میهن خودشان ندارند. به نظر ما، این کتاب می‌تواند برای جامعه فرهنگی ایرانیان برون‌مرزی خیلی مفید باشد. الان در سراسر جهان، نه تنها کودکان ایرانی بلکه تمام پژوهشگران، با هم پیوند دارد. ما طرح بانک اطلاعات تاریخ ادبیات کودکان ایران را به همین دلیل در دست داریم؛ این طرح نه تنها تمام مواد تاریخی، بلکه اطلاعاتی در زمینه افسانه‌شناسی، کتاب‌شناسی، کتاب‌های روز و نویسندگان در اختیار ما قرار می‌دهد. این مژده را بدهم که در این طرح آموزش زبان فارسی هم داریم و به شیوه خاصی روی آموزش زبان فارسی به بچه‌ها کار کرده‌ایم. هر کسی در هر کجا بتواند کمک کند، یا عهده‌دار هزینه‌های این طرح بشوند، ما استقبال می‌کنیم.
طرح دیگرمان هم موزه ملی تاریخ ادبیات کودکان ایران است. امروز می‌توانیم ادعا کنیم که گنجینه بسیار ارزشمندی از اسناد و کتاب‌های تاریخی کودکان در اختیار داریم. اینها کتاب‌هایی نیست که در گاوصندوق یا قفسه نگه داشته شود، باید به بچه‌ها ارائه شود، هم کودکان و هم بزرگسالان باید ببینند گذشتگان چه کار کرده‌اند. این طرح موزه ما هم طرح جامعی است که می‌تواند وجوه مختلفی از قبیل قصه‌گوی زنده داشته باشد. برای طرح موزه ملی تاریخ ادبیات کودکان هم همه را به کمک فرا می‌خوانیم، همه آنهایی که می‌توانند.
 

راهنما
دسته‌ها: 

کانال تلگرام موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان