از حکایت دل پسند تا کتاب های رنگارنگ

گزارشی از اولین کتاب های درسی در ایران
 
ولی الله خلیلی
 
«آب، بابا، نان، آن مرد با اسب آمد، بادام» همه کسانی که به مدرسه رفته اند این کلمات و جمله ها را حتماً به یاد می آورند. سال اول ابتدایی و اولین کتاب درسی؛ کتابی که به همه دانش آموزان خواندن و نوشتن را آموزش می دهد. شاید تا به حال از خودتان یا معلمتان پرسیده باشید که چرا کتاب های درسی تان این شکلی هستند یا این که اصلاً از چه زمانی کتاب های الفبایی کودکان به چاپ رسید و این کتاب های درسی از ابتدا تا به امروز چه سرنوشتی را طی کرده اند؟ می خواهم داستان این کتاب ها  و تعدادی از آدم هایی که از ابتدا تا به امروز به نوشتن و چاپ کتاب اقدام کرده اند برایتان بگویم. داستان کتاب های درسی و الفبا با یک حکایت شروع می شود: «حکایت دل پسند».
 
این کتاب را، که در سال ۱۲۲۵ هجری شمسی؛ یعنی ۱۵۸ سال پیش «واصف رضاجویی» نوشته، قدیمی ترین کتاب درسی است که به جای مانده. کتابی که با یاد دادن الفبا به دانش آموزان شروع و با داستان ها و حکایت هایی متأثر از داستان های اروپایی به پایان می رسید.
 
اما «حکایت دل پسند»، که شاید برای کودکان هم چندان دل پسند نبود، اولین کتاب درسی نیست که در ایران به چاپ رسیده است. لابد می پرسید نخستین کتاب ها را چه کسانی نوشته اند و چاپ کرده اند؟ میسیونرهای مذهبی این کار را کردند درست است:  م ـ ی ـ س ـ ی ـ و ـ ن ـ ر.  اشتباه نکنید این آدمها از فضا نیامده بودند اینها افرادی بودند که از کشورهای خارجی به ایران می آمدند و بخاطر فقر مسائل آموزشی و جدی نبودن مسائل خواندن و نوشتن در کشور به فکر تأسیس مدرسه و چاپ کتاب های درسی افتادند «جاستین پرکینز»، کشیش امریکایی، که ۱۶۸ سال پیش؛ یعنی سال ۱۲۱۵ هجری شمسی، از کلیسای پروتستان  آمریکا آن هم احتمالاً بعد از چندین ماه یا شاید چند سال سفر با وسایل نقلیه آن زمان خودش را به ایران و شهر ارومیه رسانده بود، اولین کسی بود که با کمک چند کشیش دیگر بعد از تأسیس مدرسه ای پسرانه اقدام به چاپ کتاب های الفبا و درسی برای دانش آموزان آسوری کرد.
 
پس از آسوری ها، مسیحیان، ارامنه و زرتشتیان هم به فکر آموزش کودکان خود افتادند؛ بطوری که گروهی از زرتشتیان هند فردی بنام  «مانکجی ماتریا» را مأمور کردند که به ایران بیاید  و به وضع آموزش کودکان زرتشتی رسیدگی کند و برای آنها مدرسه درست کند و کتاب درسی چاپ کند. اما در میان بچه های عادی مردم شهر هنوز خبری از رفتن به مدرسه های جدی نبود، بچه ها هر روز صبح به مکتبخانه می رفتند و ظهرها به خانه برمی گشتند. تا این که چندین سال بعد از چاپ کتاب های درسی توسط اقلیت های مذهبی، گروهی از افراد درس خوانده و تحصیلکرده کشور همزمان با راه اندازی مدرسه های جدید برای عموم شروع به نوشتن و چاپ کتاب های درسی مختلف به خصوص کتاب الفبا کردند. میرزا حسن رشدیه، بچه محله (چرنداب) تبریز و تحصیلکرده چند کشور خارجی از جمله لبنان و میرزا محمد خان مفتاحالملک، با سبیل پرپشت و کلاه بلندی که بر سر داشت و در رمزگشایی خط ها و نوشته های قدیمی استادی بی مانند بود از جمله این افراد بودند. «محمد هادی محمدی»، که چندین سال است که در مورد ادبیات کودکان و نوجوانان تحقیق و مطالعه می کند در مورد چاپ و انتشار گسترده کتاب های درسی در آن سال می گوید:« حدود سی سال یا چهل سال بعد از انتشار نخستین کتاب های درسی و الفبا توسط اقلیت های مذهبی و همزمان با بازشدن مدارس نوین در کشور و تشویق دانش آموزان به رفتن این مدارس به جای مکتب خانه ها، گروهی از افراد برجسته ایرانی که در خارج و داخل کشور تحصیل کرده بودند و گروهی از ایرانی هایی که در منطقه قفقاز در شمال ایران  حضور داشتند شروع به چاپ کتاب های مختلف درسی از جمله الفبا و اخلاق کردند اوج این کتاب ها را باید در کتاب هایی مثل کتاب علی نوشته یحیی دولت آبادی دنبال کرد». «آقا محمد که مرد عاقل و دانایی است خداوند به او پسری داد اسم او را علی گذارد و چون همین یک پسر را داشت او را دوست می داشت. مادر علی اسم او لیلی بود بسیار زن دانا و خوشرفتاری بود..... پدر و مادر علی اسباب بازی او را در خانه مهیا نمودند و از برای او همبازی معقول، زیرکی آوردند که علی به واسطه نداشتن همبازی و نبودن اسباب بازی به کوچه نرود و با بچه های بی تربیت بازی نکند.....»  بزرگترین سودی که راه اندازی مدارس نوین و چاپ کتاب های جدید برای بچه ها و کودکان داشت، نجات آنها از چوب و فلک نبود. محمدی در این باره می گوید:«در مدارس جدید و طبق کتاب های جدید آموزشی الفبا، کودکان ابتدا با تک تک حروف آشنا می شدند و بعد با ترکیب آنها کلمات و جملات را می ساختند. در صورتی که در مکتب خانه ها مجبور بودند ابتدا کلمات یا حتی جملات را حفظ کنند و بعد به آنها تک تک حروف آموزش داده می شد.» در میان افرادی که کتاب الفبا و کتاب های درسی چاپ می کردند، باز هم رشدیه، که در راه اندازی مدرسه از همه پیشی گرفته بود، در آموزش الفبا نیز بهتر از همه عمل می کرد. او با چاپ کتاب بدایه التعلیم یا کتاب اول قدم بزرگی را برداشت. رشدیه روش الفبای صوتی را انتخاب کرده بود، ابتدا از روی واژهها می خواندند و بعد واژه ها را بخش می کردند و در نهایت تک تک حرفها را آموزش می دادند. اما این تنها میرزا حسن خان نبود که به فکر دانش آموزان بود بلکه دیگران هم فکرها و ابتکارات جالبی از خود نشان دادند. با توجه به اینکه بچه ها و دانش آموزان از نقاشی خوششان می آید، گروهی به فکر چاپ کتاب های درسی و الفبای مصور افتادند. محمود مفتاحالملک از نخستین کسانی بود که با کمک میرزا عباس نقاش در سال ۱۲۶۲ هجری شمسی؛ یعنی حدود ۱۱۹ سال پیش کتاب الفبای مصور را چاپ کردند. حرکت چاپ کتاب های الفبا و درسی طی چندین سال مختلف و توسط افراد گوناگون هم خود برای خود دردسر آفرین شد. با زیاد شدن تعداد کتابهای درسی و الفبا در مدرسه های گوناگون، مسئولان وزارت معارف و کشور مثل کبری، که در یکی از درسهای کتاب دوم دبستان تصمیم می گیرد از کتاب درسی خود خوب مراقبت کند، تصمیم گرفتند تا در کل کشور تنها یک نوع کتاب درسی را به چاپ برسانند. این تصمیم در سال ۱۳۰۷ در زمان رضاشاه، بعد از گذشت هفده سال عملی شد. قراگوزلو، وزیر فرهنگ آن زمان، با کمک احمد بهمنیار در اولین قدم بعد از مصوبه دولت شروع به چاپ کتاب های یک شکل درسی ابتدایی کردند. ولی چاپ کتاب های درسی یک سال تنها به دانش آموزان مقطع ابتدایی ختم نشد، بلکه ده سال بعد، دولت بار دیگر تصمیم گرفت که کتاب های مقاطع دیگر تحصیلی را هم یک شکل کند. گروهی ۱۵ نفره دور میزی نشستند و تشکیلاتی را به نام تهیه و چاپ کتاب راه اندازی کردند. آنها در طول سه سال کار شبانه روزی بیفقه ۸۰ عنوان کتاب درسی را، که به کتابهای وزارتی شهرت دارند،به چاپ رساندند. هم زمان با چاپ کتاب های درسی گروهی از فرهنگیان و اساتید کشور هم به فکر پیدا کردن روش درست تدریس در کشور بودند . اشخاصی همچون ریشاردخان مودب الملک، ذبیح بهروز و جبار باغچه بان که در این بین نقشی اساسی را بازی کرد. باغچه بان همان طور که نام فامیلش نشان می دهد باغبان بود، اما نه برای پرورش گل و گیاه بلکه برای پرورش وتدریس الفبا. او ۵۰ سال شبانه روز تلاش کرد تا روشی را برای آموزش بهتر الفبا به کودکان پیدا کند. او نظم قبلی را، که در آموزش حروف الفبا به ترتیب هر حرف وجود داشت، به هم ریخت و شیوه جدیدی را بنیان گذاشت که برای کودکان قابل فهمتر بود. محمدی در مورد روش آموزش باغچه بان میگوید:«او معتقد بود نباید سی و دو حرف الفبای فارسی را یک باره به کودکان نشان داد. باغچه بان در روش آموزشی خود از یاد دادن لغات شبیه به هم مثل: ج، خ، چ در کنار هم دوری کرد و لغاتی را که بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت مثل: الف یا ب در ابتدای کتاب آورد و سعی کرد لغاتی مانند ع یا غ را که سخت بیان می شوند و کمتر مورد استفاده قرار می گیرند آخر بیاورد» چاپ کتاب های درسی یک شکل برای همه مقاطع تحصیلی تا زمان جنگ جهانی دوم یعنی ۶۵ سال پیش ادامه پیدا کرد اما با شروع جنگ چاپ کتاب های یک شکل در مقطع دبیرستان بار دیگر از دست دولت خارج شد و انتشار کتاب های مختلف زیاد شد. به طوری که برای ۸۰ عنوان کتاب ۴۲۸ عنوان کتاب به چاپ رسیده بود. وضعیت نابسامان به وجود آمده و زمان جنگ از حدود سال ۱۳۴۰ شمسی یعنی حدود ۴۷ سال پیش دوباره به حالت عادی خود برگشت و این وضع تا سال ۱۳۵۷ یعنی زمان انقلاب ایران برقرار بود. با وقوع انقلاب و بعد از تصویب قانون اساسی وتشکیل وزارت آموزش و پرورش در کشور بار دیگر چاپ کتاب درسی به عهده دولت گذاشته شد. در این سال ها در متون کتاب های درسی و شکل آنها تجدید نظر دوباره ای شد. هم اکنون نیز چاپ کتاب های درسی توسط آموزش و پرورش و بخشی با عنوان «تألیف کتب درسی » صورت می گیرد.   
 
هر ساله در کشور کتاب های درسی گوناگون و رنگارنگی برای دانش آموزان با زمینه های مختلف آموزش الفبا، ریاضیات، فیزیک، شیمی، گیاه شناسی، هندسه و غیره به چاپ می رسد و آموزش همچنان مانند سال های دور با الفبا آغاز می شود «آب، بابا نان داد، داس، بام، انار، آن مرد با اسب آمد، آن مرد در باران آمد.»
 
(منابع:تاریخ ادبیات کودکان ونوجوانان:جلدهای ۳،۴و۵)
 

راهنما
دسته‌ها: 

کانال تلگرام موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان