داستان این کتاب، بازآفرینی افسانه کهن درخت آسوریگ است. درخت آسوریگ کهنترین متن ادبی کودکان ایران، یکی از شاهکارهای هنر و ادب ایرانیان باستان است که پیشینهی آن به ۲۵۰۰ سال میرسد. افسانه ای که در دوران اشکانیان برای آموزش غیرمستقیم کودکان سروده شده است و در دوره ساسانیان به نوشتار در آمده است.
این افسانه آهنگین و حماسی داستان مناظره بزی و درخت خرما است که هر یک در بیان فرآوردههای خود برای آدمی برتری خود را به رخ میکشند. نویسنده این روایت را که در اصل به زبان پهلوی است برپایه ترجمه فارسی برای کودکان امروز ساده و شناخت پذیر کرده است. چکیده این روایت چنین است. در سرزمین آسورستان درختی بلند رسته بود که بنش خشک بود. برگهایی سبز داشت و میوههایی شیرین میآورد. روزی آن درخت بلند با بز جدال کرد که من بر پایه داشتههای بسیاری که دارم از تو برترم، از جمله آن هنگامی که میوه نو بر میآورم، شاه از میوههای من میخورد، از چوب من کشتی میسازند، از برگهایم جاروب میسازند، از من طناب میسازند تا تو را ببندند، سایهام در تابستان سایبان شهریاران است، آشیان پرندگان هستم و اگر مردم مرا نیازارند تا روز رستاخیز جاوید و سبز برجا میمانم.
بز در پاسخ به او میگوید: هر چند که مرا مایه ننگ است که به سخنان بیهودهات پاسخ دهم اما ناچار از سخن گفتنم. برگهای تو در درازی به موهای دیوان پلیدی میماند که در آغاز دوران جمشید بنده مردمان بودند. من آنم که بهتر از هر کسی میتوانم دین مزدیسنان را بستایم زیرا در پرستش خدایان از شیر من بهره میگیرند. کمربندی را که مروارید در آن مینشانند از من میسازند و نیز از پوستم مشک میسازند. سفرههای سور را با گوشت من میآرایند. پیش بند شهریاران را از من میسازند. پیمان نامهها را بر پوست من مینویسند. زه کمان را از من میسازند. برک و دوال را از من میسازند که زین افزار رستم و اسفندیار بود.
من میتوانم کوه به کوه در کشورهای بزرگ سفر کنم و مردمانی از نژادهای دیگر را بینم. از شیر من پنیر و حلوا و ماست میسازند و دوغم را کشک میکنند. حتی بهای من در بازار بیش از بهای خرمای توست. هرچند که سخنانم در نزد تو مانند مرواریدی است که در پیش خوک و گراز انداخته باشند اما بدان که من در کوهستانهای خوشبو چرا میکنم و از گیاهان تازه میخورم و از چشمههای پاک مینوشم در حالی که تو همچون میخی بر زمین کوبیده شدهای و توان رفتن نداری. بدین ترتیب بز پیروز و سر بلند از آنجا رفت و درخت خرما سرافکنده برجای ماند.
تصویرگر این کتاب زنده یاد علی عامه کن است.