معدن زغال سنگ کجاست، داستان همه کارگران معدنکاری است که خوشیها و زیباییهای زندگی را به ناگزیر میگذارند و به دل زمین میروند. آن جا که سنگ، تاریکی و سختی کار است و از هوای تازه و خورشید خبری نیست.
آنها کار میکنند تا خانواده خود را نان دهند و از برآیند کار خود کودکان شان زندگی بهتری داشته باشند. این روایت، داستان فداکاری کارگران معدن است که برای زندگی بهتر و پیشرفت جامعه انسانی میکوشند اما خود کم تر از آن بهره میبرند. نویسنده کوشیده است که در روایتی عاطفی سختی کار در زیرزمین و معدن را با فضای آزاد و پدیدههای طبیعت بسنجد. جدای از این که کودکان از این راه سختیهای کار در معدن را میفهمند، با کسانی که چنین سختی میکشند، پیوند نزدیک تری پیدا میکنند. هدفی که نویسنده از نوشتن این داستان در سر داشته است.