روز يكشنبه ۸ شهريور ۱۳۸۳ شماری از اعضای مؤسسه پژوهشی تاريخ ادبيات كودكان همراه با گروهی از جوانان «جمعيت دستان كوچك» و نزديك ۳۰۰ كيلو بار شامل هديه برای كودكان بم و تجهيزات برگزاری نمايشگاه «تماشاگه افسانه درخت خرما و بزی» و اجرای نمايشی اين افسانه و كارگاههای مختلف قصهگويی، سفالگری و نمايش عروسكی، با فراخوان و حمايت برگزاركنندگان «جشن زندگی در بم» كه به دستور رئيس جمهور و با حضور وزير ارشاد و چند تن از مسئولان بلندپايه دولت برپا میشد، راهی شهر زلزلهزده بم شدند. اگرچه از روز پيش زمزمههايی از مخالفت برخی از مسئولان شهر به ويژه فرماندار بم به سبب «داغدار بودن مردم بم» و نبودن زمينه لازم برای برگزاری «جشن زندگی» كه قاعدتاً بايست هرچند برای كوتاه مدت ابزاری باشد برای شاد كردن دل مردم و پر كردن روزها و شبهای غمزده آنها، به گوشمان رسيده بود، اما اين زمزمهها، شايعه و باورنكردنی انگاشته شد و با شور و شوق، ۳۰۰ كيلو بار را با دستان گرم و پرتوان از اميد به كاری سودمند برای كودكان بم، جابهجا شد.
در بم خبر رسيد كه: «فرماندار اجازه نمیدهد»، «ستاد اجرایی جشنواره دارد تمام تلاشش را میكند تا جشن برگزار شود.» پس از گفتوگوها و رايزنیهای بسيار تصميم گرفته شد كه جشن برگزار نشود، زيرا روحيه مردم «مناسب» نيست و «آنان به جشن و شادی نياز ندارند». همه شگفتزده شدند.
آيا ادعای بینيازی مردم بم به جشن و شادی با نداشتن روحيه مناسب سازگار میآيد؟ آيا آقای فرماندار و همفكران ايشان، جايگزينی برای ايجاد «روحيه مناسب» در مردم داغديده بم در نظر دارند؟ آيا تنها سرمايه حيف و ميل شده و به هدر رفته در شهر بم - با به ياد داشتن ميزان سرسامآور كمكهای داخلی و خارجی، همين هزينه برگزاری جشن زندگی در بم بوده است؟ مسئوليت هزينه، انرژی و وقت تلفشده برای طراحی و برگزاری اين جشن با كيست؟ مردم بم حق دارند پاسخ اين پرسشها را بدانند.
مؤسسه پژوهشی تاريخ ادبيات كودكان در اعتراض به برگزار نشدن اين برنامه نامهای خطاب به رييسجمهور كه پيشنهادكننده چنين جشنی بودند، نوشته است.
متن كامل نامه سرگشاده مؤسسه پژوهشی تاريخ ادبيات كودكان به رييسجمهور