محمد هادی محمدی ،نویسنده و پژوهشگر ادبیات كودكان، بیش از بیست سال است كه در این زمینه كار می كند. به گفته خود محمدی او موجودی دو زیست است. گاهی در زمینه داستان نویسی كار می كند و گاهی پژوهش . در زمینه پژوهش كارهایی چون روش شناسی نقد ادبیات كودكان و فانتزی در ادبیات كودكان از او منتشر شده است كه هر دو نیز پژوهش برگزیده سال شده است. آثار دیگر او صمد ، ساختار یك اسطوره و همكاری در تالیف اثر مرجع تاریخ ادبیات كودكان است. محمدی داستان های زیادی برای كودكان و نوجوانان نوشته است. او از سوی شورای كتاب كودك كاندیدای جایزه جهانی هانس كریستین آندرسن برای سال ۲۰۰۶ از ایران است. همچنین محمدی در زمینه آموزش خلاق زبان فارسی به زبان آموزان كار می كند.
- فانتزی از چه تاریخی مطرح شد و چرا چنین ژانری شكل گرفت؟
اگر سیر تاریخ ادبیات كودكان را در دو سه سده گذشته بررسی كنیم در مییابیم كه همزمان با برآمدن جامعه نو یا مدرن گونههای جدید در حوزه ادبیات هم ظهور مییابند. در ادبیات بزرگسال با اصطلاح رمان آشنا میشویم كه پدیده جهان نو است. در حقیقت نگاه دوباره انسان به "خود" است كه در جهان نو به عنوان انسان فردی شده مطرح است. فانتزی هم میتواند چنین علل و عواملی را در توجیه پیدایشش داشته باشد. با این تفاوت كه بسیار پیچیدهتر و نهانیتراست. دردورهای كه انقلاب صنعتی در اروپا در حال تكوین است، و علوم به شكل آكادمیك مطرح میشود و دانش و دانشمند به عنوان یك پدیده رسمی حضور و ظهور مییابد توسعه و پیشرفت علمی نهادینه میشود، در چنین شرایطی انسانی كه در زمینه اسطوره و جادو پیش زمینه تاریخی دارد، در نگاه به گذشته در گام اول به تحقیر اسطوره و جادو میپردازد. زیرا در دیالكتیك بین نو و كهنه، "نو" برای اثبات خود از روی جبر بیرحمانه به كهنه میتازد. این نگرش علمی البته یك خاستگاه فلسفی هم دارد كه آن هم فلسفه روشنگری است. یكی از ویژگی های فلسفه روشنگری ، كه فلسفه جهان مدرن است، افسون زدایی است. افسون زدایی یعنی اسطوره زدایی ، جادو زدایی و افسانه زدایی از زندگی . و جایگزینی آن با عقلانیت. از دیدگاه فلسفه روشنگری آن چیزی وجود دارد كه از جنبه عقلی قابل اثبات باشد. و چون این پدیده ها از جنبه عقلی قابل اثبات نیست، به جهت رسوب هزاران ساله در ذهن انسان مانعی عمده در راه پیشرفت به شمار می رود. آن لحظه ای كه دكارت می گوید من شك می كنم ، پس هستم! در حقیقت او دارد به محتوای ذهن هزاران ساله انسان كه انباشته از اسطوره و جادو است اشاره می كند. پس از او كانت به عنوان پدر روشنگری همین موضع را درباره نسبت عقل و افسون دارد. به عنوان مثال ژان ژاكروسو در بررسی كتابهای سودمند برای كودك از كتاب رابینسون كروزوئه به عنوان تنها كتاب مفید برای كودك نام میبرد زیرا فردیت را در كودك بوجود میآورد. رابینسون كروزوئه به نوعی نماد انسان مدرن است كه به جزیرهای میرود تا فردیت خود را در مقابله با قوای طبیعت و عوامل زیستی بسازد. روسو اشاره دارد كه كودك را هر چه بیشتر از افسانه و اوهام و پریان باید دور كرد. این همان واكنش مكانیكی علوم دقیقه و ریاضی به افسانههای پریان و افسانههای جادویی و اسطورهای است. دوره ستیز با اسطوره و افسانه ها را باید دوره پیش زمینه ای پیدایش فانتزی دانست. از جنبه زمانی سده ۱۷ و ۱۸ میلادی این دوره را می پوشاند. در این دوره فیزیك و مكانیك و در پی آن علم شیمی براساس خصلت جوانی خیلی به خود غّره هستند. هرآنچه رنگ و بوی اسطوره ای داشته باشد، به ریشخند می گیرند. یادمان باشد در همه این دوره ها و حتی دوره های پیش از آن جادوگران را در آتش می سوزاندند و كمتر كسی پیدا می شد كه از اسطوره و جادو و افسانه ها دفاع كند. اما جامعه های اروپایی در این دوره پوست می اندازد. كلان شهرهایی چون لندن و پاریس شكل می گیرد. مناسبات سرمایه داری رشد می كند. با رشد مناسبات سرمایه داری و گسترش شهرنشینی و پیدایش طبقه كارگر چهره دیگر زندگی مدرن نمایان می شود. فردیت و خشونت دو سیمای متفاوت از زندگی مدرن است. فردیت نه تنها به انسان هویت می دهد، بلكه كاركرد متناقضی هم دارد كه انسان را تنها می سازد. تنهایی شكلی از خشونت طبیعت و جامعه به انسان است. اما انسان در این حد از خشونت نمی ماند و همواره آن را گسترش می دهد. در چنین وضعیتی انسان به ویژه كودكان و نوجوانان به چیزی نیاز دارند كه ارتباط گمشده او را با ریشه های هستی پیوند دهد. در این لحظه از تاریخ است كه فانتزی از میان خاكستر اسطوره ها و افسانه ها نمایان می شود. انسان در مییابد كه هرگز نمی تواند رابطه خود را با تخیل و خیالپردازی قطع كند. درواقع بازگشت مجدد انسان به تخیل ناشی از این نیاز است. از نگاه دیگر فانتزی كاركردی جبرانی دارد. یعنی انسان پریشان سده ۱۹ برای ترمیم زندگی و تحمل فشار سنگین عقلانیت دریچهای برای پرواز میجوید. اگر در گذشته افسانه و جادو و اسطوره به یاریاش میآمد این بار تخیل است و از نوع "فانتاستیك". اصولا فانتزی از نظر ریشه شناختی یعنی خیال كردن و خیالپردازی،در چارچوب یك منطق ویژه. اما جنس تخیل فانتزی با جنس تخیل دوران كهن متفاوت است. البته در كتاب فانتزی در ادبیات كودكان به این موارد اشاره كردهام. زمانی كه آلیس در شگفتزار بوجود آمد گرچه پیش از آن فانتزیهای دیگری در انگلیس نوشته شدهبود اما هیچ یك اسم و رسم این كتاب را تا كنون نیافتهاست و اصولا پیدایش این كتاب سرآغاز عصر فانتزی در تاریخ ادبیات كودكان غرب دانسته میشود. نویسنده این كتاب ریاضیدان است و اگر به همان فشار منطق عقلی توجه كنیم واكنش ریاضیدان را كه تبدیل به یك نویسنده داستانهای فانتزی میشود میبینیم. این موارد تصادفی نیست. مسیری است كه تاریخ برای ایجاد یك پدیده گاهی از خود بروز میدهد. تخیل "لوئیس كرل" در این كتاب در حقیقت تخیل فردی شده اوست و با تمام كتابهای پیش از آلیس متفاوت است. بعداز این كتاب تحول گام به گام فانتزی بروز میكند. البته هر فانتزی باید تخیل فردی نویسنده خود را داشته باشد. از همین رو جنس تخیل در فانتزی با افسانه متفاوت است. زیرا تخیل افسانه، تخیلی جمعی شدهاست. كهن الگوها و آركه تایپهایی كه به قول یونگ در ذهن انسان شكل گرفته را نمایش میدهد ولی فانتزیها نه تنها آركه تایپ ها را می گیرد، بلكه نیازها و خواست های انسان مدرن را نیز نمایش می دهد.
- با توجه به نیاز انسان این روزگار، دامنه كاركرد فانتزی در چه محدودهای است؟ به ویژه در جامعه هایی مثل ایران؟
ما در ایران در ۱۵۰ سال گذشته درگیر سنت و مدرنیته بودیم و متاسفانه یك جامعه بینابینی هستیم به همین دلیل هم نتوانستیم عظمت و بزرگی نیاز به فانتزی را در جامعه غرب درك كنیم. همواره نیز گفتهام آموزش و پرورش در ایران با بحرانی عظیم روبه رو است كه بیش از همه به عدم درك ما از اهمیت ادبیات كودكان به ویژه فانتزی است. رویكرد غرب به نویسندگانی مانند "رولددال" و "تالكین" به دلیل نیروی شگفت آنها در باروری تفكر خلاق است. به همین جهت به راحتی میتوان تفاوت جوامعی مانند ایران و مصر را با جوامع پیشرفته غربی درك كرد. متاسفانه در جوامعی مانند ما تفكر خلاق دیده نمیشود. فكر میكنیم اما افكار ما زاینده نیست. گاهی فكرمان آنچنان به باطل میرود كه چیزی از آن استخراج نمیشود. در حالیكه افكار آنان تربیت میشود در كلاس مغز آنها با اصول ریاضی و علوم طبیعی و... آكنده نمیشود تا بعد فكر خلاق تراوش كند. تفكر خلاق از درون فانتزی ها می جوشد، یعنی برجستهترین كار كرد و نقش فانتزیها در تحول تفكر خلاق در غرب، همین نقشی است كه سبب میشود بخشی از ذهن انسانی كه زاینده است با دیدن و خواندن فانتزیها شكفته شود. در حالیكه این پدیده در ایران دیده نشده و از همان نقطهای كه این پدیده نادیده انگاشته شده به نوعی اهمیت ادبیات كودكان در دنیای مدرن را درك نكردهایم و از همین نقطه تضادها شكل میگیرد.
- به نظر شما یك نویسنده فانتزی باید در قالب سوژه مدرن كار كند چون دنیا و ذهنیت مدرن را میطلبد یعنی میتوان به یك سوژه كهنه در قالب فانتزی پرداخت یا با یك ذهن سنتی میتوان دنیای فانتزی را خلق كرد؟
ویژگی عمده فانتزی نهفتگی تمام عصاره تخیل انسانی در آنست. اندیشه مدرن است و همینطور سوژه؛ اما چكیده تخیل انسانی در آن قابل مشاهده است. مثلا "دیو" یك پدیده كاملا ایرانی است ضمن اینكه یونانیها هم غولهای خودشان را دارند. این تخیل اسطورهای در دنیای فانتزی دیده میشود اما نكته مهم این است كه نویسنده داستان فانتزی باید فلسفه دنیای مدرن را بشناسد. برای كسی كه میخواهد وارد دنیای فانتزی شود این نقطه ایستگاهی و تخته پرش است. در غیر این صورت نمیتواند نگاه مدرن داشته باشد. اگر هم نشانههایی از تخیل كهن و نو را بكار گیرد ولی در تركیب آن عاجز میماند زیرا این كار نیاز به شناخت فلسفی دارد. به عنوان مثال در داستان "مومو" از میشل انده، این نویسنده آلمانی در این داستان فانتاستیك از خود بیگانگی یا الیناسیون انسان مدرن را به نمایش می گذارد. این یك پدیده فلسفی است كه انسان با تكامل ابزار و ماشینی شدن هرچه بیشتر از خود بیگانه میشود. نویسنده ای چون او میداند بیگانگی مفهومی مدرن است. در حالیكه در جوامع سنتی اگر انسان از نظر روحی – روانی گرفتار پدیدههای طبیعی نمیشد، آرامش بیشتری داشت و رابطه نزدیكتری با طبیعت و جامعه داشت. برای مثال به شازده كوچولو اشاره میكنم. به نظرم یكی از برجستهترین فانتزیهای جهان مدرن است. اگر پنج اثر برجسته ۱۵۰ سال اخیر را انتخاب كنیم قطعا یكی از آنهاست كه فلسفهای ژرف در آن نهفته است. این داستان نیز به از خودبیگانگی انسان مدرن می پردازد كه فقط عدد و رقم را میشناسد، ظاهر را میشناند و با باطن بیگانه است كه به زیبایی در سفر شازده كوچولو به زمین و برگشت از آن روایت شده است. بنابراین نوشتن فانتزی و هر سوژهای كه به عنوان فانتزی نوشته شود چنین پیش زمینهای میخواهد. میتوان حتی روی سوژه محیط زیست نیز كار كرد. به قول "تئودور آدرنو" فیلسوف آلمانی ،انسان مدرن اسیر در دیالكتیك ساختن و در خود ویران كردن است. همه اجزای زندگی مدرن مثبت نیست. توحشی كه در دو جنگ جهانی بروز كرد و یا جنگهای میكروبی، شیمیایی و اتمی همه خود ویران كردن انسان است. این سوژههایی است كه فانتزی به آن میپردازد و انسان را در موقعیت متفاوت قرار میدهد و میشكافد.
- برای شناخت چنین فلسفهای نویسنده چه باید بكند؟
اصولا كار نویسنده بیش از نوشتن خواندن است. و این مورد از جمله آسیبهایی است كه جامعه ایرانی با آن درگیر است. چندی پیش گفتگویی از نویسنده معروفی را خواندم كه همواره در حال مطالعه كتابهای نویسندگان جوان و میان سال است. او میگوید: متوجه شدم كه اینها مینویسند ولی هیچكدام مطالعه نمیكنند. افت و آفت داستانها هم از همین موضوع ناشی میشود. این معضل در ادبیات كودكان نیز وجود دارد. نویسندهای كه میخواهد فانتزی خوب بنویسد مگر در عمرش چند فانتزی میتواند بنویسد. كسانی مانند "سنت اگزوپری" با یك كتاب، "میشل انده" دو اثر یا لوییس كارل با دو كتاب نشان از آن دارد آنها فلسفه زندگی مدرن را به خوبی شناختهاند و با تفكر انتقادی آشنایند. این تعبیر كه برخی نویسندگان فیلسوف هستند. در مورد برخی صادق است. این گروه پرسشهای درستی را مطرح میكنند. كه به قولی لازمه فیلسوف برجسته بودن طرح پرسش درست است و نه چیزی بیش از این. نویسنده برجسته هم باید با طرح پرسش درست ذهن خواننده را درگیر كند. متاسفانه در ایران در این زمینه دچار ضعف و آسیب هستیم. اكثر نویسندگان ما فلسفه كاری برای خود ندارند.
- به نظر شما این مسئله به وزن ادبیات كودك برمیگردد یا نویسنده؟
نمیدانم این را به حساب وزن ادبیات كودك در ایران باید گذاشت و یا اینكه جامعه ما پاسخگو نیست و در واقع چالش فكری وجود ندارد و نویسنده هم با مخاطب درگیر نمیشود. نویسنده فقط مینویسد و نهادهایی هم هستند كه كتابها را سفارش میدهند. طبیعتا برای نویسنده مسئله معیشت و گذران زندگی از راه نوشتن مسئلهای مهم است. اینها عوارضی است كه مانع رسیدن به آن فلسفه میشود. اما ویژگی مهم برای یك نویسنده آشنایی با زبانهای بینالمللی مانند انگلیسی، فرانسه و آلمانی است كه بتواند از متن اصلی استفاده كند. این یكی از ابزارهایی است كه ما را وارد دنیای مدرن میكند.
- روانشناسی كودك و شناخت او تا چه اندازه لازمه نوشتن فانتزی است؟
اصولا نوشتن برای كودك مقوله چندگانه و پیچیدهای است. برای نوشتن فانتزی باید نه تنها روانشناسی كودك، بلكه روانشناسی را نیز باید شناخت. یعنی اگر یونگ را نشناسید بخشی از فانتزی شما ناقص خواهد بود. در روانشناسی یونگ است كه سیمای پنهان انسان را میتوان شناخت. البته مكتبهای روانشناسی دیگری هم كه انسان را آنالیز میكند لازم است. نویسنده باید همواره بخواند و كمتر بنویسد به همین دلیل گفته میشود نویسندگی كار سختی است. به هر حال اگر نویسنده ادبیات كودك با جامعه شناسی و متون آن آشنا نباشد جایی از كار میلنگد.
- با این نقطهنظرها میتوان گفت كه فانتزی در ایران به صورت یك جریان اساسا شكل نگرفته است؟
در سیر تاریخ ادبیات كودكان از دوره مشروطه به بعد، نخستین داستانهای فانتزی غرب كمكم وارد شد البته با شكلی آشفته. از دهه ۳۰ به بعد ترجمههای كتابهای فانتزی شكل درستی پیدا كرد. در زمان رضا شاه، صنعتیزاده كرمانی جزو نخستین كسانی است كه به این كار دست زد و با داستان "رستم در قرن ۲۲" گونهای از فانتزی را ارائه داد. ویژگی این نویسنده عدم شناخت فلسفه دنیای مدرن بودهاست و با نگاه "امیرارسلان نامدار" فانتزی علمی –تخیلی نوشتهاست. یعنی با همان جهان آشفته امیرارسلان و قصههای ایرانی. این تلاشهای ناكام با شكلگیری كانون پرورش فكری داستانها و رمانهای كوتاه به صورت تجربی پدیدارمیشود. مانند نوشته نویسندهای به نام رضامرزبان در طلسم شهر تاریكی. با شكلگیری طبقه متوسط گسترش شهرنشینی در دهه ۴۰ – ۵۰ ایران و گسترش شهرهای دانشگاهی و رونق اندیشه علمی به ویژه علوم فنی و ریاضی و پزشكی جامعه به برخی از پیش شرط های ظهور فانتزی می رسد. اما جامعه هنوز به ادبیات كودكان رسمیت نمیدهد و یا به دلیل ستیزهای سیاسی و ایدئولوژیك ادبیات كودكان در جایگاه خود قرار نمیگیرد. همچنین یكی از دلایل عدم گسترش فانتزی نگاه ابزاری به ادبیات كودك است. تا اینكه در دوران بعداز جنگ ایران و عراق شاهد ظهور فانتزی ها هستیم.
- آیا این نوشتههای فانتزی از كیفیت هم برخوردارند؟
اینكه چه كیفیتی دارند به نگاه نویسنده و فلسفه او بستگی دارد. طبیعتا جامعه ایران هم با پیشرفتی كه دارد گسترش كتابهای فانتزی را با خود به همراه دارد و این به خاطر پیشینه تاریخی جامعه در خیالپردازی است. به عنوان مثال همین هزار افسون كه بعدها به هزارو یك شب تبدیل شده یكی از منابع اصلی فانتزی نویسی در جهان غرب است. ما از نظر گنجینههای خیال و تخیل و اسطوره كمبودی نداریم آنچه كم داریم نویسندگانی هستند كه فانتزی را به عنوان گونهای عام بشناسند و قدرت تبدیل آن به فانتزی را داشته باشند.
- آیا برای چنین نوشتنی شرایطی را لازم نمیبینید؟
حتما. یكی از لوازم مورد نیاز هم فضای مناسب و آزاد است. چون تخیل قدرت پرواز زیادی دارد ووقتی محدود شود بسیاری موارد در جای خود مطرح نمیشود.
- فكر میكنید فانتزی به صورت یك ژانر میتواند اقبالی بین نویسندگان و مخاطبان داشته باشد؟
در حال حاضر بهترین فانتزیها در ایران ترجمه و منتشر میشود. یكی از این فانتزیهای هریپاتر است كه در مقایسه با داستان بی پایان نوشته میشل انده كه از نظر گوهر شناسی فانتزی دارای عیار بالایی است ، خیلی عیار بالایی ندارد. داستان بی پایان در ۱۵ سال اخیر در ایران حدود ۵۰۰۰ نسخه فروش رفته در حالیكه هری پاتر از مرز ۷۰۰هزار نسخه فراتر رفتهاست. این امر نشان میدهد كه جهانی شدن بچههای ما را هم مجبور میكند به هم گام شدن با سایر مردم جهان .همین موضوع نیز نیاز ما به فانتزی را ثابت میكند. در حالیكه كمتر به فانتزی اهمیت داده میشود و این به دلیل عدم شناخت اهمیت فانتزی از سوی آموزش و پرورش است. اگر آموزش و پرورش تصمیم به دگرگونی و تحول دارد باید نیمی از موضوعهای درسی كتابها را حذف كند و بچهها را به خواندن داستانهای فانتزی تشویق كند. پنج سال بعد نتیجه این برنامه را خواهیم دید. یعنی افرادی پرورش مییابند كه خود برای معضلاتشان راهكار ارائه میدهند.
- آیا كودك برای مطالعه فانتزی به پیش زمینه ذهنی نیاز ندارد؟
اگر قرار است كودك و نوجوان مخاطب ما باشند باید از خردسالی با كتاب آشنا شود. در گونهشناسی فانتزی، فانتزیهایی تصویری و یا مصور وجود دارد كه نوشته های آن اندك است. برای نمونه موریس سنداك نویسنده و تصویرگر آمریكایی یكی از برجسته ترین فانتزی نویسان برای كودكان خردسال است. در ایران هم داستانهای فانتزی كوتاه بیشتر از داستانها و رمانهای طویل نوشته میشود. ولی نویسندگانی كه اینگونه مینویسند در میان فانتزی به سمت سنت تغییر مسیر میدهند و نمیتوانند كارشان را جمع كنند و عوارض جامعه مدرن كه ساختن و در خود ویران كردن است را به درستی نمیبینند و به همین دلیل كار خوب كمتر دیده میشود. البته در ایران آثار ترجمه خوب وجود دارد كه باید در كنار كتابهای افسانههای كهن و قصهگویی در اختیار كودك قرار گیرد تا به خواندن عادت كند.
- برای به چالش كشیدن ذهن بچهها در فانتزی با توجه به انواع و گونههای مختلف آن چه راهكاری باید بكار بست؟
ترفندهای متعددی در فانتزی هست. یكی از این ترفندها كه نویسندگانی چون رولد دال، میشل انده و رولینگ نویسنده هری پاتر برای تحریك بچهها از آن استفاده كرده اند، ترفند كهن الگوی كودك رانده شده است. اینجاست كه اهمیت روانشناسی مطرح میشود و فلسفه كودك رانده شده را از جنبه روانشناسی یونگ باید شناخت. ما در فرهنگ سامی اسطورههای بسیاری داریم مانند حضرت موسی كه برای نجاتش به آب سپرده میشود. این یك نوع رانده شدگی است. در فرهنگ خودمان زال را داریم كه پدرش سام دستور میدهد او را به كوه بسپارند و سیمرغ او را بزرگ میكند. در هری پاتر او به زیر پله تبعید و رانده میشود، میشل انده هم در "داستان بی پایان" از همین ترفند استفاده میكند، رولد دال هم به صورت متعدد از این ترفند در كتابهایش استفاده میكند. در دنیای امروز یكی از عوامل اساسی كه نوجوانان با آن درگیرند احساس راندهشدگی است. مثلا ظاهر خانوادگی از نظر شرایط مادی خوب است ولی كودك احساس میكند خانواده به او بیتوجه است. كودك در خانه احساس تنهایی و بیكسی میكند و این احساس راندگی همان احساس آركه تایپ یا كهن الگوی رانده شدگی است. یا از نظر مالی كودك شرایط خوبی ندارد و پدر و مادر را مقصر میشناسد و احساس گریز از خانواده دارد و یا فكر میكند پدر و مادر واقعیشان آنها را از خود راندهاند. چنین شروعی در داستانها كودك و نوجوان را جذب میكند و یك همذات پنداری در او ایجاد میشود و بعد كنشهایی كه در فانتزیها وجود دارد. هریپاتر به این دلیل در ذهن مخاطب مینشیند كه از صفر مطلق به ۲۰ مطلق میرسد. كودكان این عصر و زمانه نیاز به فضای عاطفی نیاز دارد و آنچه به آنها كمك میكند فانتزی است. وقتی كودك با بحران مواجه میشود با خواندن فانتزی و افسانه پریان معنایابی میكند و در این معنایابی نیروی تخیل او پرورش مییابد. وقتی هریپاتر میخواند از دنیای واقعی وارد دنیای فانتزی میشود. در این دنیا مواردی در او برانگیخته میشود و راه حلهایی برای دنیای واقعیت خود مییابد. اگر هریپاتر كه تا این حد مورد انتقاد و تحسین قرار میگیرد، بتواند كودك را از نقش انفعالی و كنش پذیریاش به نقش كنشگری وادار كند بزرگترین امتیاز خواندن این كتاب است.
- كاربرد فانتزی در جامعه امروزچه اندازه در خلاقیت كودك و نوجوان تاثیرگذار است و در تصمیمگیری آنها چه نقشی دارد؟
برای توضیح بهتر این تقسیمبندی از كتاب فانتزی در ادبیات كودكان استفاده میكنم. كاركرد سرگرمی یكی از ویژگیهای بارز فانتزی است. اریك براون در روانشناسی خاص خود كه روانشناسی بازیهای انسانی است از اصطلاح ساختمند كردن زمان استفاده میكند و میگوید همه انسانها نیاز دارند كه با زمان درگیر شوند و آن را برای خود ساختمند كنند. یعنی زمانی سرگرم شویم و زمان را بكشیم و پشت سر بگذاریم. نیروی مرگآور زمان بزرگترین دلهره را برای انسان دارد و فانتزی از درون این نیروی مرگآور خلق شدهاست. بنابراین اولین و سادهترین كاركرد فانتزی سرگرمی بچههاست كه اهمیت بسیار دارد. مشخص شده بچههایی كه كتاب میخوانند با زمان بهتر كنار میآیند. و آن را بهتر ساختمند میكنند و كمتر افسرده میشوند. كاركرد دیگر تربیت اخلاقی است. یعنی آنچه را كه نمیتوان با پند و اندرز به كودك منتقل كرد با پیامهای پیچیده درمحتوای كتاب می توان به كودك ارائه داد. مورد دیگر كاركرد روانشناسی آن است كه البته كاركردی چند وجهی است كه یك سری كاركرد جبرانی را هم در بر میگیرد. یعنی در هنگام پریشیدگی كودك برای ساماندهی روحی او میتوان از فانتزی بهره گرفت كه همان قصه درمانی است. بخش عمدهای از فانتزیهای امروز كاركرد هشدار دهندگی دارند. از این دست میتوان به كاركرد ضد جنگ و یا آرمان گرایانه آن اشاره داشت. كاركرد شناختی را هم میتوان به این فهرست افزود. فانتزیها در خود عنصر عمیقی دارند كه سبب آشنایی با دنیاهای متفاوت از دنیای خودمان میشود.
شما در شورای كتاب كودك عضویت دارید و شورا به خاطر عضویت در IBBY فعالیتهایی را در خصوص كودكان معلول انجام میدهد بنابراین شما از نزدیك با این مقوله آشنایید. آیا فانتزی در بچههای معلول هم كاربرد دارد؟
بستگی به داستان فانتزی دارد. من چند سالی است كه با روشی ویژه یعنی با استفاده از فانتزی دارم فارسی را به شیوه خلاقی آموزش می دهم. واكنش های كه بچه های ناتوان ذهنی به شخصیت نخودی و داستانك های آن نشان داده اند بسیار جالب بوده است. تنها از بابت نمونه به قول یكی از همكاران اهوازی ما نخودی در این داستانها سبب ایجاد سخن گفتن و رابطه ایجاد كردن در بچهای شده كه لالی اختیاری داشتهاست.
- بچهها گاهی اوقات واكنشهای تدافعی نسبت به كتاب نشان میدهند، در چنین شرایطی والدین چه میتوانند انجام دهند؟
مسئله اساسی برای پدران و مادران جامعه امروزی ما این است كه چون اكثرا در كودكی و نوجوانی كتابخوان نبودهاند، از پرسیدن از كتابفروش گریزان هستند و تنها میخواهد كتابی را انتخاب كنند بدون اینكه بپرسند كه این كتاب با ویژگیهای فرزند آنها هماهنگ است یا خیر. به عنوان مثال ممكن است برخی از فانتزی ها به سبب ایجاد فضاهای وحشتناك كودك را دچار كابوس كند، حال بچهای كه شبها به دلایل مختلف كابوس میبیند، خواندن این داستان ها برایشان مناسب نیست. كارشناسی برای كتاب كودك یكی از وظایف كتابدار، آموزگار و پدر و مادر است كه باید دقت و توجه كنند. یكی از مشكلات اساسی كه فانتزی در جامعه ما حركتی ندارد بی توجهی رسانهای به آن است. سالی یكبارگفتگو با یك نشریه متفاوت از كاری است كه صدا و سیما در قالب یك سری گفتگوهای مكرر برای اغنای خانوادهها در ضرورت اهمیت كتاب و كتابخوانی میتواند داشته باشد.
- غرق شدن كودك در دنیا فانتزی خصوصا در نوعی فانتزی كه از اسباببازیها استفاده میشود آیا سبب نمیشود بچه دچار توهم شود و در دنیای فانتزی بماند؟
فانتزی دنیای شرطی شده متعلق به انسان عقلانی است. انسانی كه افسانه و اسطورهها را خلق میكند به آنها باورمند است. انسانی كه دیو را خلق میكند نمیگوید ساخته خیال من است. باور دارد به دیو و نیروهای فراتر در طبیعت كه توفان و سیل و زلزله راه می اندازند تا او را كیفر دهند. سیما و چهره دادن به عوامل مثبت و منفی طبیعت در اسطوره و جادو و توتم هنر انسان است. اما آنچه مسلم است انسانی كه در دوره فانتزی نویسی و فانتزی خوانی به سراغ آن میآید میداند این دنیا حقیقی نیست. كودك و نوجوان نیز به این واقف است كه این دنیا خیالی است.ممكن است كه بچهای كه شما مثال زدید به صورت موردی است كه ناسازگاری زیاد دارند و اصلا دوست ندارند به دنیای واقعی بیایند اما این موارد گسترده نیست. قاعده این است كه فانتزی سبب انگیزش نیروهای ذهنی جهت خلاقیت میشود و سبب گشایش راههای مسدودی می شود كه در خانواده و جامعه وجود دارد.
محجوب، نلی. "فانتزی؛ واکنشی در برابر دنيای مدرن: گفت و گو با محمد هادی محمدی، نويسنده و پژوهشگر (بخش اول). شرق، س٣، ش ٥٨٠ (دوشنبه ٢٨ شهريور ١٣٨٠): ١٧.