در ایران ٢٥ تا ٣٠ آذر، هفته پژوهش نام دارد. به اين مناسبت زهره قايينى مصاحبهاى با رسانههای گروهی داشت که متن آن را در زير مىخوانيد:
ضرورت پژوهش در حوزه ادبیات کودکان چيست؟
ادبیات کودکان به عنوان یک نهاد، که ساختار و سازوکارهای خود را دارد، در تعامل با جامعه، آموزش و پرورش و دانشگاه همواره باید خود را در جهتی معنا دار که در آن هسته و هدف پیشرفت نیز منظور شده باشد، بازتولید کند. هدف از پژوهش در هر حوزه ای از علم و دانش نیز باز تولید آن نهاد علمی یا اجتماعی با هدف شناسایی سازوکارها و ساختارهای آن در جهت گسترش معنادار آن پدیده است. بنابراین هیچ نهادی نیست که بی نیاز از پژوهش باشد. نهاد بدون پژوهش مانند، ماندابهایی است که به مرور زمان به گنداب تبدیل میشوند. اما پژوهش در این عرصه روندهای گوناگونی دارد.
هنگامی که شما میخواهید تکوین یک نهاد را مطالعه و بررسی کنید، مجبور هستید به پژوهشهای تاریخی رو بیاوريد. پژوهشهای تاریخی اگرچه در ظاهر مطالعات گذشتهنگر است، اما در نهایت برای برنامه ریزی در آینده از آن بهره برده میشود. پس بدون پژوهشهای تاریخی نمیتوانید روند آینده را به خوبی برنامهریزی کنید. اگر بخواهید به پژوهش در ساختار نهاد و چگونگی تعامل آن با نهادهای دیگر بپردازید، وارد حوزه پژوهشهای چندگانه ساختاری و کارکردی میشوید. درا ین گونه از پژوهش تعریف کل ساختار به عنوان یک نهاد و اجزای آن ساختار و کارکردها و نقشهایی که باهم دارند، با نهادهای بیرون از خود ارزیابی و شناسایی و راهکارهایی برای بهرهوری و توسعه آنها ارائه میشود. برای نمونه نهاد ادبیات کودکان، از یکسو با نهاد خانواده و از سوی دیگر با نهاد آموزش و پرورش در تعامل مستقیم است. چگونگی این تعاملها میتواند پایههای پژوهشهای گسترده و چند سویهای را بریزد. چرا کودک در خانواده نیاز به قصه دارد، چرا باید ادبیات کودکان هسته اصلی پرورش در سامانه آموزش و پرورش باشد و صدها پرسش دیگر که هرکدام میتوانند کارکردها و نقشهای این پدیدهها را روشن کنند و راهکارهایی برای تحول و پیشرفت ارائه دهند.
سبب فقر پژوهش در حوزه ادبيات کودکان در چيست؟
اصولا نظام آموزش دانشگاهی درایران صورت گرا یا ظاهر بین است تا معنا گرا و درون بین. به همین دلیل است که پژوهش در نظام دانشگاهی ایران جای شایسته خود را ندارد. اصل گرفتن مدرک است و رسیدن به عنوان یا تیترهای دانشگاهی. در حالی که فلسفه دانشگاه در کشورهای پیشرفته، پرورش پژوهشگر است، نه پیشکش کردن تیترهای دانشگاهی. از همین نقطه روشن میشود که جامعه و دولت و حتی مردم ما به این دلخوش هستند که نزدیک دو میلیون دانشجو دارند، اما نتیجه آن چیست؟ کمتر دیده میشود که پژوهشگری از میان آنها به جامعه معرفی شود. در ظاهر همه هم با روحی منفعل به این پدیده نگاه میکنند و در بسیاری موارد هم رضایت دارند. در چنین احوالی در شاخههایی مانند رشته ادبیات که بسیاری از دانشگاههای ما بیش از نیم سده است که از آن بهرهمند هستند، کارهای پژوهشی رنگ و بویی ندارد، صد البته که ادبیات کودکان که در ایران رشتهای جوان است و هنوز هم هیچ دانشگاهی چنین رشتهای را ندارد یا به رسمیت نمیشناسد، طبیعی است که فقر پژوهشی از سرتا پای ادبیات کودکان میبارد. موسسههای فرهنگی هم مانند وزارت ارشاد که باید متولی بخشی از کارهای پژوهشی باشند، بهتر است که واقعا این کار را انجام ندهند. چون سبب آن رواج پدیدهای شده است به نام پژوهشهای دولتی. پژوهشهایی که تنها با هدف گرفتن منابع مالی از سهم درآمدهای نفت انجام میشود و هیچگاه نیز با استاندارهای پژوهشی حتی در حالتهای حداقلی مطابقت ندارد. و در نهایت پژوهش در این حوزه میماند برعهده چند پژوهشگر منفرد و یا موسسههای اندک غیردولتی که باید این بار عظیم را بردوش بکشند. اما مگر تواناییهای آنها و منابع نداشته مالی آنها چقدر است که بتوانند این راه را ادامه دهند؟ پس فقر پژوهشی سبب شده است که ادبیات کودکان ما از مرحله مانداب میگذرد و شاید روزی برسد که بگوییم به گنداب تبدیل شده است. امید که آن روز نیاید.
زهره قايينى