آقا کوچولو به یک دوست کمک می‌کند (مجموعه‌ی آقا کوچولو)

آقا کوچولو به یک دوست کمک می‌کند (مجموعه‌ی آقا کوچولو)

قورباغه در حال شنا کردن در رودخانه بود که دید یک بطری سبز رنگ شناکنان به سوی او می‌رود. توی بطری یک کاغذ بود که روی آن نوشته شده بود «کمک!» …

در کتاب «آقا کوچولو به یک دوست کمک می کند»، قورباغه توی یک بطری گیر کرده است. او بطری را از رودخانه پیدا کرد و برای درآوردن کاغذ درون‌اش، داخل بطری رفت اما دیگر نتوانست بیرون بیاید. آقا کوچولو هم پاهای قورباغه را گرفت و آن‌قدر کشید تا قورباغه درآمد. روی کاغذ توی بطری نوشته بود، کمک! و قورباغه و آقا کوچولو فکر کردند باید کسی که کمک می‌خواهد را پیدا کنند. آن‎ها در راه به اردک و کلاغ برخوردند و بعد خانواده‌ی خرگوش‌ها را دیدند. مامان‌خرگوش به آن‌ها گفت که باباخرگوش گمشده است و همگی با هم به جست‌وجوی باباخرگوش رفتند. از جنگل تاریک گذشتند و به کوه‌های بلند رسیدند. ساعت‌ها جست‌وجو، آن‎ها را به باباخرگوش رساند. او از یک صخره افتاده بود و نمی‌توانست راه برود. همگی با هم باباخرگوش را به خانه رساندند و جشن گرفتند.

 

راهنما

کانال تلگرام موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان