ابتدا مىخواهم تاسف عمیق خود را به سبب از دست دادن یک دوست بسیار عزیز که دوستی خود را بی دریغ نثار دوستداران کودک، زمین، صلح و دوستی مىکرد، ابراز کنم.با پروین زمانی آشنا شدم که کار پژوهش درباره تاریخ ادبیات کودکان ایران را آغاز نکرده بودیم. او را شاعری گرانقدر مىدانستم که بسیار برای بهروزی کودکان کوشیده بود. شعر را مىشناخت و بسیار زیبا شعر مىگفت. اما در مدرسه تاریخ او را همچون دهها انسان تاثیر گذار دیگر در تاریخ ادبیات کودکان کشف کردیم. کار تاریخ سبب شد تا با او بیشتر در آمیزیم.
آن زمان که به دیدنش مىرفتیم تا برایمان از چیستی و پیدایی شعر کودک سخن گوید، دریافتیم که تارو پود او چگونه با شعر، کلام موزون و موسیقی در هم تنیده شده است. کلامش موزون بود و واژههای زیبا و سحر انگیز چه آسان و چه به جا بر لبش جاری مىشدند. بسیار روزها به دیدنش رفتیم تا از کودکی، نوجوانی و جوانی اش بگوید.
دریافتیم که او در خانواده از چشمه جوشان محبت سیراب شده بود و به همین سبب شعرش بوی دوستی و عشق مىداد. او مىگفت:
" شبانههاى قصه زيباترين، رنگينترين و جذابترين خاطرههايي هستند كه من از كودكيام به یاد دارم. زندگى خانوادگى ما با عاطفه و دوستى و محبت بين همه بچهها گره خورده بود. "
دریافتیم که او از کودکی با موسیقی آشنا شد و به همین سبب کلام موزونش موسیقیایی بود و پر آهنگ.
دریافتیم که از روزگار جوانی دغدغه کودکان محروم آرام و قرار را از او ربود و به پاسداری از جان و روح آنان شتافت، آغوش خود را به روی کودکان یتیم گشود، برایشان لالایی سرود و با سرریز عشق و محبت خود بر وجودشان، بذر دوستی و محبت را در جانشان بارور ساخت. او از آن روزگار چنین یاد مىکند:
"شايد انگيزه اصلى من كه از آغاز جوانى با كار در پرورشگاه، پربارترين دورههاى هستيام را در اختيار بچهها گذاشتم، از همين افسانهها و قصهها رنگ و مايه گرفته باشد. هنگامى كه براى نخستين بار به پرورشگاه رفتم، فكر كردم بچههايى كه در آنجا زندگى ميكنند، از محبت خانواده بيبهرهاند و من كه خودم از بيشترين مهربانى خانوادهام سرشار بودم، بايد آنها را تا جايى كه ميتوانم شاد كنم. در آن زمان براى بچهها لالايى و قصه ميساختم، در آغوششان ميگرفتم و ميكوشيدم سخن گفتن را به آنها بياموزم، چون همزبانى نداشتند كه با او حرف بزنند و اصلا" بسيارى از واژهها و اصطلاحها را بلد نبودند."
همسخنی و همزیستی با آنان، او را ساکن همیشگی دنیای کودکی کرد و لطافت و زلالی را در روح او و سخن او جاودان ساخت. تجربه ورود به جهان كودكان در پختگى شعرهاى دولتآبادى تأثير فراوانى داشته است. او خود را وامدار كودكان ميداند:
"اگر در وجودم چيزى زلال و ناب هست، از تبادلى است كه با محيطهاى زندگى بچهها داشتهام."
در آغاز دهه ۴۰ در شعر کودک ایران درختى بارآور شد كه ميوه آن دستاورد اندوختهها، فراز و نشيبها و تنگناهاى شعر در چند دهه گذشته بود. رستاخيزى در شعر كودك ايران پديدآمد و ديوارهاى بلند اندرز و ارشاد كه در درازناى چند دهه گذشته بر پيكر شعر كودك سنگينى ميكرد، فرو ريخت. شعر كودك از بند سنتهاى دست و پاگير رها شد و به روند شعر به عنوان هنر ناب پيوست.
در دورهاى كه نشانههاى شعر اندرزى مشروطه هنوز به چشم ميخورد، با رويدادى مهم، يعنى انتشار مجله پيك شعرهايى از پروین دولت آبادی منتشر شد كه داراى پختگى بايسته و بسنده بودند. ارزش و احترام به هويت كودك و سرودن شعرهايى همساز با سرشت او، در آثار پروین دولتآبادى بازتاب يافته است.
جان کلام شعرهای پروین اميد به زندگى است. در نگاه او پاييز و زمستان از آنرو زيبا هستند كه نويد روزهاى خوش بهار را به ارمغان ميآورند.
باد سرد آرام بر صحرا گذشت،
سبزهزاران، رفتهرفته، زرد گشت.
تك درخت نارون شد رنگ رنگ،
زرد شد آن چتر شاداب و قشنگ.
برگ برگ گل به رقص باد ريخت،
رشتههاى بيد بن از هم گسيخت،
چشمه كمكم خشك شد بيآب شد،
باغ و بستان ناگهان در خواب شد.
كرد دهقان دانهها در زير خاك،
كرد كوته شاخهء پيچان تاك.
فصل پاييز و زمستان ميرود،
بار ديگر چون بهاران ميشود،
از زمين خشك ميرويد گياه،
چشمه جوشد، آب ميافتد به راه،
برگ نو آرد درخت نارون،
سبز گردد شاخساران كهن،
گل بخندد بر سر گلبوتهها،
پر كند بوى خوش گل باغ را،
باز ميآيد پرستو نغمه خوان،
باز ميسازد در اينجا آشيان.
او پیام آور صلح است و با جادوی کلامش پیوند دوستی میان کودکان را محکم تر مىسازد:
كجاييد؟ كجاييد؟
بياييد! بياييد!
توان داد به هم دست
به يكديگر پيوست
توان پنجهء اين دست
به سر پنجهء تو بست
منم حلقهء زنجير
تو هم دست مرا گير
شدى حلقهء ديگر
چه محكم، چه بهتر
پروین همواره كودكان را به مهرورزى فرا ميخواند:
من دو تا دست دارم و تو دو تا، / با دو دستت بگير دست مرا. / دستهامان كه سرد بود دگر / گرم شد با دو دست يكديگر. / دست تو مهربان و پرهنر است، دست من دوستدار دستانت. / دستها، دستها به گرمى و مهر / خبر آرند از دل و جانت
آن دستهایی که روزگاری بر سر قارج زده کودکان یتیم نوانخانه امین آباد مرهم مىگذاشت، جادوی مهر ورزیدن را از آن کودکان بی پناه آموخت و در کلام خود جاری کرد و پیشکش همه کودکان این سرزمین کرد. هنر ناب او تنها در زیبا سرودن شعر برای کودکان نبود، او آینده ای برای آنها ترسیم مىکرد که جامعه را برای تحقق آن برمی انگیخت. توانمندی او در درآمیختن زبان کودکی با مفهوم دنیای کودکی است. او مفاهیمی را در پشت شعر خود پنهان مىکند که این مفاهیم راهگشای جهان کودکی است.
بی سبب نیست که مىگویم پروین فصلی نو در شعر کودک را آغاز کرد و این فصل همچنان به پایان نرسیده است، هر چند عمر او به پایان رسید. شاعران پس از او، آنها که در سه دهه گذشته برای کودکان شعر سروده اند، تنها هنگامی مىتوانند مدعی پیمودن پلکانی بالاتر از او باشند که در هنر خود راهی تازه در زیبا تر کردن دنیای کودکی یافته باشند و در بهتر کردن جایگاه کودکی در جامعه گامی دیگر برداشته باشند. و صد افسوس که تا رسیدن به پله پروین هنوز باید کوشش بسیار کنند. پس دوباره چهره خود را با آب زلال دوستی شستشو دهیم و باردیگر شعرهای او را با صدای بلند بخوانیم و با گوش دل بشنویم که:
گل خورشيد شكفت گل زرين اميد
خبر آورد تو را
خبر از صبح سپيد
چشم بگشا و ببين
روز آورده نويد:
كار كن، شادى كن،
زندگى در تو دميد.
زهره قایینی ۳۰ فروردین ۱۳۸۷