کتاب «قورباغه و شهاب» یکی دیگر از مجموعه کتابهای قورباغه اثر ماکس فلتهاوس است. داستانی دلنشین، ساده اما ژرف دربارهی دوستی و همدلی. اینبار قورباغه و دوستاناش به تماشای آسمان مینشینند تا مگر شهابی ببینند، و با دیدن آن بتوانند آرزو کنند. قورباغه تنها کسی است که موفق نمیشود شهاب را در آسمان ببیند. او از اینکه از موهبت آرزو کردن محروم شده غمگین و دلشکسته است، اما با شخصیت مهرباناش تصمیم میگیرد کاری کند که دوستاناش لذت برآورده شدن آرزو را بچشند.
او که شناخت خوبی از علاقهمندیهای دوستاناش دارد، تکتک آرزوها را برآورده میکند و حس رضایتی که از شاد کردن دوستاناش دارد از اندوه او میکاهد. اما دوستان قورباغه هم بیکار نمینشینند. خرگوش صحرایی، اردک، خوک و موش صحرایی با کمک هم بالونی میسازند و شبهنگام به آسمان پرواز میکنند تا با شهابهای کاغذی، قورباغه را غافلگیر کنند. در پایان قورباغه و دوستاناش با هم به ماجراجویی و بالونسواری در آسمان شب میروند و قورباغه در مییابد که در کنار دوستاناش بسیار خوشبخت است. پاداش این همدلی در صفحهی پایانی کتاب است، جایی که قورباغه خسته از یک شب پرماجرا به خانه میرود و ناگهان شهابی آسمان تیره را میشکافد.
تلاش برای رسیدن به شادی و رضایت مشترک یکی از درونمایههای این کتاب است. کودکان با خواندن این کتاب به طور غیرمستقیم درمییابند که شاد بودن هر یک از ما در گرو شاد بودن دیگری است. شادی و خوشبختی واقعی آنجاست که همه در کنار هم شاد باشیم و برای شادی مشترک بکوشیم. معجزهی دوستی است که آرزوهای گاه ناممکن را محقق میکند.