«فضانوردها در کوره آجرپزی»، داستانی با مایههای قوی نمایشی است که دو شخصیت کودک کار در آن نقشآفرینی میکنند. کودکانی که از دورترین نقطههای ایران، روستاهای تربت جام، برای کار در کورههای آجرپزی به همراه خانواده یا بستگانشان به حاشیههای تهران آمدهاند.
چمن و سبزعلی، این دو شخصیت هستند. روزی سبزی که با پای برهنه در کوره راه میرفته، شیشه شکستهای پایش را زخم میکند و پس از آن بیماری کزاز میگیرد. این روایت شبی دردناک از زندگی سبزی را بازگو میکند که در بستر بیماری افتاده و دوستش چمن، همه کوششاش را میکند تا او را از ناامیدی برهاند.
دیدن سفر فضایی فضانوردها به کره ماه در تلویزیون قهوهخانه، بخشی از تخیل گریزگاهی یا امیدآفرین برای این دو میشود که خود را از رنجهای بیپایان کار زمینی در کورهای آجرپزی رها کنند و به بالا بروند. به جایی که نور و آسایش، تندرستی و مهربانی است. نکته مهم در این داستان نوع نگاه نویسنده به وضعیت سخت این کودکان است و طرح این آموزه که در سختترین لحظهها نیز میتوان با گریز به تخیلهای آرامبخش، راهی برای فردایی روشنتر پیدا کرد.