پروین، ‌دختر خوشه‌های نور، دختر تاکهای انگور به آشیانه ٔ خورشید پَرکشید!

پروین، ‌دختر خوشه‌های نور، دختر تاکهای انگور به آشیانه ٔ خورشید پَرکشید!

برگ ریزِ هر خزان
دارد از جهان نشان
برگ‌های خشک، ‌
زیر پای تو
گفته‌اند قصه‌ها
برای تو
کهنه می‌کند زمان
هرچه تازه است
در نهادِ زندگی
قصهٔ نبود و بود هست
ای تو از بهار زندگی نشان
پیش از آنکه در رسد خزان
سبزه باش، ‌نودمید و شاد
برگ و بار عمر از تو باد
پروین دولت‌آبادی شاعر کودکان، شاعر گُل خورشید، شاعر کبوتران سپید، سبزه‌های نودمید، اکنون خود پرنده‌ای سپید شده است و بر فراز بلندترین کوه‌های این سرزمین از دماوند تا سبلان و از الوند تا دنا به پرواز درآمده است. پروین، ‌دختر آبی‌ترین دریاها، سبزترین دشت‌ها، پروین دختر فردوسی حکیم، شیفته حافظِ شیراز، سيراب از شعر مولانا و مادر همه‌ى کودکان این سرزمین می‌رود و می‌رود تا ذره‌ای شود در دل خورشید و آن گاه باز برتابد بر این زمین.
پروین دولت‌آبادی به سفر رفت.
به آنجا که آشیانه سیمرغ است
به آنجا که ققنوس بر خاکستر خویش آتش می‌شود و دوباره می‌زاید
زندگی او مهر بود و سخن، زندگی او ترانه بود و آهنگ، زندگی او رودی است که به سبزه‌های نودمیده این سرزمین آب می‌رساند. پروین با شعر خود رنگ‌ها، بوها، نورها و شادی‌ها به شعر کودکان ریخت. پروین «در این بهار» به سفر رفت. همان گونه که خود سروده است:
بر پیکرِ درختان
چون برگِ تازه رُستن
در جوبیار جوشان
گیسو چو بید شستن
همچون بنفشه یکجا
با دوستان نشستن
چون رود در دل خاک
پوینده راه جستن 
در این چنین بهاری
پیمان به مهر بستن
پيوند مهربانى
کى مى‌توان گسستن
                                                                                    محمدهادى محمدى

×××
پيکر اين هنرمند گرامى ساعت ۸ تا ۳۰:۸ صبح فردا چهارشنبه از برابر بيمارستان ايرانمهر تشيع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده خواهد شد.

 
 

راهنما

کانال تلگرام موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان